تقدیم به پیشگاه مقدس حضرت زهرا ( س ) و حضرت صاحب الزمان مهدی موعود (عج) :
بین نخلستانها
آسمان غرق به خون
خانه حیدر کرار چه دلگیر شده
علی آن شیر خدا پیر شده
محو زیبایی مادر شده است
چشمهایش همه خون
و دلش یاد شقایق دارد
چشمهایش را بست
یاد آن روز افتاد
یاد آن سینه و مسمار و در سوخته ای
که به عشق زهرا
پدر دین خدا
باز می کرد و به خنده می گفت:
دختر رعنایم
عشق من زهرایم...
و دگر تاب نیاورد و گریست
قصه غصه دل کرد آغاز:
میروی از بر من؟
ای دل و دلبر من
یاور غم هایم
بی تو من تنهایم
عمر من زهرایم
تو همه عشقی و امید منی
و من امروز زپا افتادم
و دلم سخت شکست
ای گا یاس نبی
تو گل یاسمنی
تو نگفتی که علی
بی تو تنها چه کند؟
عشق در سینه ی من سوخته است
من به تو محتاجم
گرمی عشق و محبت هایت
مرحم زخم دل غمگین است
من ندارم دیگر
طاقت انکه ببینم سروی
قامتش همچو کمان خم شده است
مادر گلهایم
همسرم زهرایم
تو بیا باز چو ماه تابان
همه وقت و همه جا
بر من و خانه من عشق بتاب
چاه هم تاب ندرد دیگر
تا سخن از تو آن آتش پهلوی به خون آغشته
از تنگ علی گوش کند ...
فاطمه با همه ی درد به مولا خندید
گفت : ای یاور من
ای فدای رخ ماهت زهرا
پدرم منتظر است
وقت رفتن شده است
کاوه صدیق
حضرت زهرا در یک نگاه:
ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها
مفضل بن عمر گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: ولادت فاطمه زهرا چگونه بوده است؟ حضرت فرمود: آری, وقتی خدیجه با پیامبر ازدواج کرد, زنان مکه او را ترک کردند. هیچ فردی بر او وارد نمی شد و بر او سلام نمی کرد و هیچ زنی اجازه نداشت تا با حضرت خدیجه ملاقات داشته باشد
همسر رسول الله(ص) از این وضعیت رنج می برد تا زمانی که به فاطمه باردار شد. حضرت زهرا(س) در رحم مادر, شریک غم و غصه های او بود و ایشان را به صبر و بردباری دعوت می کرد. مونس تنهایی مادر بود و با او سخن می گفت
حضرت خدیجه, موضوع مکالمه با جنین رابا پیامبر اکرم(ص) ابراز نمی کرد. تا این که روزی حضرت رسول(ص) وارد منزل شد و سخن گفتن حضرت فاطمه(س) با مادرش را شنید
پیامبر پرسید: چه کسی با تو سخن می گفت
حضرت خدیجه فرمودند: جنینی که در رحم دارم
پیامبر(ص) فرمودند: جبرئیل به من بشارت داد که این جنین, دختر است و او دختری پاک و بسیار مبارک است. خداوند نسل مرا از او به وجود میآورد و از نسل او پیشوایانی برای این امت به وجود آمده و بعد از انقطاع وحی, خلفای خداوند در زمین خواهند بود
هنگام ولادت
اسامی ویژه فاطمه سلام الله علیها
امام صادق(ع) می فرماید
حضرت فاطمه در پیشگاه خداوند 9 اسم (مخصوص) دارد: فاطمه, صدیقه, مبارکه, طاهره, زکیه, راضیه, مرضیه, محدثه, و زهراـ سلام الله علیها
چرا بتول
امام صادق(ع) می فرماید
فاطمه را بتول نامیدند, زیرا بی نظیر است
چرا زهرا
امام صادق(ع) می فرماید
برای آن که هرگاه در محراب عبادت می ایستاد, نور او بر اهل آسمان ها می تابید; هم چنان که نورستارگان بر اهل زمین می تابد
باز فرمود
زیرا که خداوند او را از نور عظمتش بیافرید. او چون طلوع کرد, آسمان و زمین به نورش پرتو افکن شد و چشمان فرشتگان توانایی دیدن نورش را نداشتند. آنان گفتند: پروردگارا! معبودا! این چه نوری است
خداوند به آنها وحی کرد: این نور از نور من است که در آسمان جای دادم و از عظمتم بیافریدم. او را از صلب پیامبری از پیامبرانم ـ که بر تمامی آنها برتری دارد.ـ خارج می کنم. از این نور رهبرانی به وجود میآید که امر مرا به پای می دارند و
مردم را به سوی حق هدایت می کنند. من این پیشوایان را بعد از سپری شدن وحی, جانشینان خود بر روی زمین می گردانم
چرا محدثه
امام صادق(ع) در مورد محدثه بودن حضرت زهرا(س) می فرماید
از این جهت یکی از نامهای فاطمه(س), محدثه بود که ملائکه به حضور او میآمدند و مانند مریم با وی سخن می گفتند. از جمله به او می گفتند: ای فاطمه! همانا خداوند تو را برگزید و تو را پاکیزه گردانید و بر زنان دیگر جهان برتری داده است
همچنین ملائکه به سخنان او گوش می دادند و با وی سخن می گفتند
فاطمه یکشب از ملائکه پرسید: مگر مریم برترین زنان جهان نیست
ملائکه گفتند: مریم سرور زنان زمان خود بود; ولی خداوند سبحان تو را سرور زنان زمان خود, سرور زنان عصر مریم و حتی سرور زنان از اولین تا آخرین قرار داده است.
نحوه شهادت
مقام حضرت زهرا (س)
چگونگی ورود حضرت فاطمه علیهاالسلام به محشر
در احادیث معتبر از طریق شیعه و سنی آمده است که در روز رستاخیر حضرت فاطمه علیهاالسلام را به ناقهاى از ناقههاى بهشتى سوار مىکنند و ملائکه اطراف او را مىگیرند، جبرئیل از طرف راست، میکائیل از طرف چپ، امیرالمؤمنین پیشاپیش، امام حسن و امام حسین نیز از پشت سر، ایشان را همراهى مىکنند، و با تمام عظمت و جلالت وى را به محشر مىآورند، تا جایى که خلایق از دیدن ایشان سرهاى خود را پایین میاندازند و چشمهایشان را میبندند، تا فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله عبور کند.
مردم محشر با شنیدن این پیام که از سوى عرش خدا صادر مىگردد، همگى سرهاى خود را پایین مىاندازند و چشمهایشان را مىبندند و فاطمه علیهاالسلام از روى پل صراط عبور مىکند و در کنار بهشت قرار مىگیرد. سپس با عزت و احترام بىنظیر هفتاد هزار فرشته تسبیح گویان حضرت را وارد محشر مىکنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالش مىآیند... . (یا مَعشرَ الخَلائق! نکسوا رُئوسِکُم و غَضُّوا اَبصارَکُم حَتى تَمُّر فاطمه علیهاالسلام بِنتَ مُحمد عَلى الصِراطِ، فَتَمُر مَع سَبعین الف جاریه مِن الحُور العَین... .)
آرى در روز قیامت نیز همه چشمها لیاقت دیدن فاطمه علیهاالسلام را نخواهند داشت، فقط آنان که در این دنیا امتحان پس داده و لیاقت شیعه بودن را کسب کردهاند، مدال افتخار آن روز را از دست فاطمه علیهاالسلام دریافت مىدارند.
حضرت فاطمه علیهاالسلام چگونه سر از قبر برمىدارد؟
حضرت فاطمه علیهاالسلام هر چند مقام برترى دارد، ولى او نیز همانند دیگران این مسیر را مىپیماید و پس از عالم برزخ به محشر مىآید و در پیشگاه خداوند، مقام او بر دیگران ثابت مىشود.
حضرت على علیهالسلام مىفرمایند: روزى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله براى دیدار فاطمه علیهاالسلام به خانه ما آمد، ولى دخترش را بسیار محزون دید. از او پرسید چرا این گونه غمگینى؟ در جواب گفت: پدر جان! به یاد عالم محشر افتادم که مردم در آن حال عریان خواهند بود. (ذکرت المحشر و وقوف الناس عراه...)
رسول گرامى فرمودند: نگران مباش، پس از آن که من، على و ابراهیم خلیل علیهالسلام سر از قبر برمىداریم آنگاه خداوند جبرئیل را با هفتاد هزار ملک به سراغ تو مىفرستند، سپس اسرافیل در حالى که با سه پارچه زیبا از نور در اختیار دارد، کنار تو مىآید و تو را از قبر بیرون مىنماید، در حالى که بدنت پوشیده است...
آنگاه با عزت و احترام بىنظیر هفتاد هزار فرشته تسبیح گویان تو را وارد محشر مىکنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالت مىآیند. در این هنگام مریم (دختر عمران)، خدیجه (دختر خویلد)، حوا (زن آدم)، آسیه، (دختر مزاحم) هر کدام با صفوف ملائکه اطراف تو را مىگیرند و تو را بر روى منبرى از نور مىنشانند. در این هنگام جبرئیل به حضور تو مىرسد و مىگوید: هر حاجتى دارى بگو و تو مىگویى: خدایا! حسن و حسینم را مىخواهم.
در آن ساعت حسینت را مىبینى که با بدن خون آلود به محشر مىآید و از خدا مىخواهد که قاتلان وى را به کیفر رساند، بلافاصله خداوند به خشم آمده و از خشم او ملائکه نیز به خشم آیند و شعلههاى جهنم زبانه مىکشد و قاتلان حسین و دشمنان او بر درون آتش افکنده مىشوند.
حضرت زهرا از نگاه احساس
مرا به خانه زهرای مهربان ببرید
به خاکبوسی آن قبر بی نشان ببرید
اگر نشانی شهر مدینه را بلدید
کبوتر دل ما را به آشیان ببرید
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به حسرت دل زهرا شبی بهانه گرفت
شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع
شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت
آن روز که پهلوی تو از کینه شکست
دل های محبان تو در سینه شکست
تصویر تو را دل علی آینه بود
اندوه تو سنگی شد و آیینه شکست
ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای
هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای
زهرای پاک، ای غم زیبای دلنشین
تو خواندنی ترین غزل عاشقانه ای
تقدیم به روح پر فتوح فرزند پاک زهرای اطهر روح الله زمان :
امروز سالگرد ارتحال بزرگمردی است از دیار پارس.مردی که شجاعتش نه در افسانه ها و قصه ها که در واقعیت زبانزد دوستان و دشمنانش بود.روح الله الموسوی الخمینی مراد و پیشرو مردمانی بود که سالها اسیر حماقتها و خیانتهایی حاکمان و پادشاهان قبل بودند.حضرت امام خمینی رحمه الله علیه با تکیه بر زندگی و سیرت اجداد نبوی خود چنان بر هیبت شاهان کوبید که تاریخ نمونه آن را کم دارد.اغراق نیست اگر امام را جزء ۱۰۰ چهره تاریخ ساز بشریت دانست.حال پس از نزدیک ۲۰ سال از رفتنش به خود آییم و از خود بپرسیم : منی که ایرانی ام شایسته و جانشین لایقی برای ادامه دهنده آرمانهای امام هستم ؟
زندگی نامه امام ( از نگاه ویکی پدیا)
امام در یک نگاه :
مردمی که در تاریخ چند هزار ساله ایران ـ پیش و پس از ظهور اسلام عزیز ـ هیچ سهم و نقشی در حاکمیت، جز تجهیز لشکر و پرداخت مالیات و اظهار انقیاد و اطاعت تام و تمام نداشتند و با اینکه قدرت شاهان از آنان سرچشمه میگرفته، به چیزی گرفته نمیشدند و اگر هم به حضور شاهان میرسیدند، به هنگام سخن با آنها، باید به گونهای فاصله خود را حفظ کنند و دستمالی جلوی دهان خود بگیرند (آنگونه که در تخت جمشید دیده میشود) که بوی دهان آنان به شاه آسیبی نرساند! و برخی شاهان که اصولا جز از پس پرده با مردم سخن نمیگفتند و جز برای اندکی از خواص و ندیمان خویش چهره آشکار نمیساختند، اما خود را سایه خدا و مؤید به تأییدات یزدانی و فر ایزدی میدانستند! امام برخاست و بر حکومت باطل شاهان خط همیشگی بطلان کشید؛ همو که در تمام زندگی، خود را وقف مردم کرد؛ همو که متواضعانه اعلام میکرد، دست مردم را میبوسد و خود را خدمتگزار آنان میداند؛ همو که از مردم تمنا میکرد، به وی نه رهبر که خدمتگزار بگویند؛ همو که یک بار که از جمعیت شنید: «کوبنده شرق و غرب، روحالله است»، معترضانه، اما صمیمانه به عاشقان خود که در حسینیه برای دیدار او بیتابی میکردند، فرمود: «کوبنده غرب و شرق شما هستید، روحالله کی است؟!». بر این اساس بود که وقتی در قم میدید در جلوی منزل او نردهای کشیدهاند، وی را از آسیب ازدحام مردم به هنگام ملاقات مصون دارند بر سر کسانی که به این امر مبادرت کرده بودند، فریاد کشید: «اگر این نردهها را برندارید، دستور میدهم آنها را آتش بزنند. چرا میخواهید من را از مردم جدا کنید؟».همو بود که وقتی در سنین کهولت و پیری در میان ازدحام شدید زوار در حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) در نجف و کربلا گرفتار میشد که به تعبیر بعضی نزدیک بود، از شدت فشار زوار، استخوانهای ایشان خرد شود وقتی برای او راه باز میکردند تا بتواند به راحتی زیارت کند، با اعتراض وی روبهرو میشدند که برآشفته میفرمود: «شما نمیگذارید من زیارت کنم!».همو که وقتی در بهشت زهرا(س) در میان ازدحام جمعیت فشرده میشد، آنهنگام که به اهل بیت(ع) خویش این حادثه را یادآور میشد، فرمود: شیرینترین لحظات عمر من وقتی بود که در بهشت زهرا(س) زیر دست و پای مردم افتاده بودم و داشتم از بین میرفتم!
خمینی عالمی تیزهوش و روشن نگر بود که از همه تجربیات گذشتگان و سلف، در حرکت خود بهره گرفت. همه محاسن آنها را به کار بست و همه نقاط ضعف آنها را پوشش داد؛ نه با ستایش یکجانبه از یافتن ضعفهای آنها غفلت کرد و نه غیرمنصفانه همه حرکتهای آنان را بی اثر خواند. بارها در کلام ساده و بیپیرایه او (که خود، از مشخصههای نادر و ستودنی او بود و همین سادگی و همه فهم بودن سخنان او، نقش عظیمی در ایجاد حرکت در توده مردم و آسان کردن کار خواص در تبیین و تحلیل بیانات او داشت) در طول انقلاب و در سالهای تحکیم مبانی انقلاب، می شنیدیم که من اجازه نمیدهم آن گونه که با فلان حرکت مردمی یا فلان نهضت در زمان فلان حاکم رفتار شد، با این انقلاب رفتار بشود و در این میان، بارها خاطراتی از قیامهای پیشین و علمایی که در این جهد و جهادها نقشی داشتهاند، میآوردند که این یادآوریها ضمن اینکه تقدیری از آنها به شمار میرفت، اثبات میکرد که او همه جوانب حرکتهای آنان و توطئههای دشمنان را تحلیل و پاتولوژی شکستها و پیروزیها گذشته را شناسایی کرده و از پدیدار شدن هر خللی که راهی برای نفوذ و توفیق دشمن شود، پرهیز میکرد.
امام خمینی، ایرانیترین ایرانی است که میشناسیم. او آرمان ایران بودن است. هر ایرانی بیدار دل و خویشتن شناس که به ایرانی بودن خویش سرافراز است، وامدار و سپاسگزار خمینی است. هیچ سیاستمداری را در پهنه گیتی نمیشناسیم که به اندازه امام خمینی بر مردم سرزمین خویش اثر گذاشته باشد. از آن است که ایرانیان در سالها، همواره این پیر پاک و پارسای خمینی را گرامی داشتهاند.
امام از نگاه دوربین :
حضرت امام خمینی (ره) در کودکی
حضرت امام خمینی (ره) در نوجوانی
حضرت امام خمینی (ره) در ایام جوانی
حضرت امام خمینی (ره) در میانسالی
سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) در 13 خرداد 1342 که منجر به دستگیری ایشان توسط مامورین رژیم پهلوی و قیام خونین پانزده خرداد گردید
حضرت امام خمینی (ره) در ایام تبعید در ترکیه
حضرت امام خمینی (ره) در ایام هجرت به پاریس در دهکده نوفل لوشاتو
ورود امام خمینی به خاک میهن پس از 14 سال دوری از وطن- فرودگاه مهرآباد
سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) در بهشت زهرا پس از بازگشت به میهن در 12 بهمن 1357
دیدار حضرت امام خمینی (ره) با خیل مردم مشتاق در ایام دهه فجر انقلاب اسلامی بهمن 1357
دیدار حضرت امام خمینی (ره) با خیل مردم مشتاق قم
حضرت امام خمینی (ره) در حسینیه جماران
مسیح زمان :
عکسی بی نظیر از لحظه تشییع پیکر امام از محمود عبدالحسینی (غیرقابل انتشار)
مجموعه عکسهای امام از تولد تا ارتحال
و اینک سید علی خمینی ....
فکر میکنم سال ۶۵ یا ۶۶ بود. مدیر رادیو یودم. گاهی میرفتیم دفتر امام. احمد آقای خمینی دفتری بالای سر محل ملاقاتهای خصوصی امام داشت. نمیدانم چرا به آن میگفتند اتاق 12. الان هم دفتر حسن آقای خمینی است. عکس زیر در یک قاب کوچک در آن اتاق بود.
احمد آقا میگفت، این عکس «علی» ما است. همسرم آن را گرفته است. برای ما خیلی جالب بود. بعدها مرتب میشنیدیم که تنها مونس امام علیکوچولو است. خانم فاطمه طباطبایی در کتابی که با نام «یک ساغر از هزار» نوشته، خاطرات فراوانی از علاقه امام به علی نقل میکند.
بعدها آن عکس علی که مادرش گرفته بود، منتشر شد. آن موقع سریالی به نام علی کوچولو هم از تلویزیون پخش میشد. خیلیها میگفتند به خاطر علی نوه امام این اسم را روی آن سریال گذاشتهاند. دیروز از علی آقای خمینی پرسیدم. میگفت که من اصلاً آن مطلب را نشنیده بودم.
علی متولد سال ۶۴ در سال ۷۹ به قم رفت و در کنار برادرش حسن آقا و آقا یاسر مشغول تحصیل علوم دینی شد.
بعدها معمم شد. شبی که مراسم عمامهگذاریاش بود من در سفر بودم. خیلی دلم سوخت که نتوانستم دعوت علی آقا را اجابت کنم.
اکنون هم آماده ازدواج است. نوه آیتالله سیستانی و دختر آقای شهرستانی داماد و نماینده فعال و هوشمند آقای سیستانی را عقد کرده است. این یک رسم دیرین مراجع و بزرگان حوزهها هست که از قدیم و ندیم فرزندانشان با یکدیگر ازدواج میکردهاند. ربطی به انقلاب و حکومت ندارد.
امامخمینی زیر عکس علی مطالب زیادی نوشتهاند. از خود علی آقا پرسیدم، متواضعانه میگفت: کمی تعریف کردهاند ولی ظاهراْ خیلی بیشتر از این حرفهاست و آینده خوبی برای او پیشبینی کردهاند (ابطحی)
منابع و مراجع : تابناک،وب نوشت