می دونی می خوام کجا برم
می دونی می خوام چیکار کنم
می خوام برای کفترا
یه خورده گندم ببرم
اونجا که گنبدش طلاست
با کفتراش پر بزنم
دوسش دارم اماممه
در خونشو در بزنم
بعضی شبا تو خونمون
بابام به مادرم می گه
می خوام برم امام رضا
به خدا دلم تنگ دیگه
بابام می گه امام رضا
مریضا رو شفا می ده
دوای درد مردمو
از طرف خدا می ده
می خوام برم به مشهد و
یه هفته اونجا بمونم
تو حرم امام رضا
نماز حاجت بخونم
بهش بگم امام رضا
مریضا رو شفا بده
دوای درد مردمو
از طرف خدا بده
آقاجون
می خوام بیام به مشهدت
به طواف کفترای گنبدت
براشون یه کیسه گندم بیارم
خبر از دردای مردم بیارم
بهشون بگم برام دعا کنن
اونقدر
تا که تورو رضا کنن
شعر از مرحوم آقاسی. روحش شاد
امام رضا را بیشتر بشناسیم
امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی الرضا (ع) روز یازدهم ذیقعده سال 148 هـ. ق در مدینه دیده به جهان گشود.(1)
نام ،لقب و کنیه امام :
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمدتقی علیهالسلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند :" خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند".
یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام :
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان " نجمه " نام داشت.
تولد امام :
حضرت رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعدهالحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که :" هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم, صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر " لاالهالاالله " رااز شکم خود میشنیدم, اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت" (2).
نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است, از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است. (3)
دوران امامت آن حضرت 20 سال بود که با سه تن از حکمرانان مستبدّ عباسی، یعنی هارون (ده سال)، امین (پنج سال) و مأمون (پنج) سال معاصر بود. امام رضا در آخر ماه صفر سال 203 هـ. ق در سن 55 سالگی توسط مأمون مسموم شد و در سناباد نوقان که امروزه یکی از محلات مشهد مقدس محسوب میشود به شهادت رسید و در محل مرقد فعلی به خاک سپرده شد. (2)
آن بزرگوار همانند دیگر امامان معصوم(ع) دارنده تمام کمالات و فضائل اخلاق انسانی در مرتبه اعلی بود. او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستودهاند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت به مدح و ستایش او پرداختهاند. درباره اوصاف اخلاقی آن حضرت «ابراهیم بن عباس» میگوید: «هرگز ندیدم که امام رضا (ع) به کسی یک کلمه جفا کند و ندیدم که سخن شخصی را قطع کند و ندیدم که نیازمندی را از درگاه خویش رد کند. او هرگز در حضور افراد تکیه نمیداد و هرگز او را ندیدم که با صدای بلند خنده کند، بلکه خندهاش تبسم و لبخند بود. وقتی که خلوت میکرد و کنار سفره مینشست، همه خدمت کاران و غلامان را کنار سفره مینشاند.»(3)
خود امام رضا (ع) در مورد دانش بیکران حضرتش و برتری بر اندیشمندان و متفکّرین علوم مختلف میفرماید: «زمانی من در مسجدالنبی مینشستم و در آن موقع دانشمندان زیادی در مدینه بودند، هرگاه یکی از آنها در پاسخ پرسشی عاجز میگشت و دیگران هم نمیتوانستند از عهده جواب برآیند، همگی به من اشاره میکردند و مسائل مشکل را مطرح میکردند و من پاسخ همه آنها را میدادم.»(4)
مرحوم شیخ صدوق میگوید: «مأمون در هر جا که احتمال میداد دانشمندی باشد و توانایی مناظره و مباحثه با امام رضا(ع) را داشته باشد به مجلس خویش دعوت میکرد و او را با امام هشتم(ع) وارد بحث مینمود.
او در این زمینه تلاشهای فراوانی به عمل آورد تا اندیشمندان و نظریه پردازان فرقهها و گروههای مختلف اسلامی و غیراسلامی در مباحثه علمی بر آن حضرت پیروز شوند، امّا امام رضا(ع) در تمام آن جلسات و مناظرههای سنگین و پیچیده بر تمام دانشمندان عصر خویش غلبه میکرد. آن حضرت با کسی به بحث و مناظره نمیپرداخت مگر این که در پایان، طرف مقابل به فضیلت و برتری و دانش سرشار امام هشتم (ع) اعتراف مینمود و در برابر استدلالهای قوی و محکم او سر تعظیم فرود میآورد.»(5)
«یسع بن حمزه» میگوید: در مجلس امام رضا(ع) مشغول گفت و گو بودیم که مردی وارد شد و گفت: سلام بر تو ای فرزند پیامبرخدا! من مردی از دوستان شما هستم. اکنون از زیارت خانه خدا بازگشتهام و چیزی که بتوانم با آن خود را به خانه برسانم ندارم. مرا به دیارم بفرست، من دارای نعمت و دولت هستم و مستحق صدقه نیستم. آنچه به من ببخشی از سوی شما صدقه خواهم داد. امام (ع) از او خواست بنشیند بعد از پایان جلسه حضرت به خانه رفت و لحظاتی بعد در را بست ؛ سپس دستش را از بالای در بیرون آورد و پرسید آن مرد خراسانی کجاست؟ مرد پاسخ داد: این جا هستم. امام(ع) فرمود: این دویست دینار را بگیر و با آن هزینه سفرت را تأمین کن. یکی از یاران حضرت پرسید: فدایت شوم به او مهربانی کردی و چهره پنهان ساختی؟!
حضرت فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خواری خواهش را در چهرهاش ببینم. آیا این حدیث پیامبر(ص) را نشنیدهای که فرمود: کار نیکی که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است.(6)
مسأله دفاع فرهنگی و علمی از کیان اسلام و جلوگیری منطقی از بدعتها و گمراهیها از ضروریات اسلام است و موجب پاداشهای عظیم و محبوبیّتهای بسیار بزرگ در پیش گاه خداوند خواهد شد ؛ به طوری که پیامبر(ص) در مورد نگهبانی از حریم دین و حکومت اسلامی فرموده است: «یک شب نگهبانی از حریم حکومت اسلامی برتر از هزار شب عبادت که روزش را انسان روزه بگیرد میباشد.»(7)
حضرت امام رضا(ع) در این راستا میفرماید: «عدهای از غالیان، اخباری را در مورد تشبیه به خدا و مسأله جبر در شأن ما به دروغ جعل کردند و با این بیهوده گوییها عظمت خدا را کوچک نمودند.
هر کس آنها را دوست بدارد با ما دشمنی نموده و هر کس آنها را دشمن بدارد با ما دوستی نموده است ؛ هر کس با آنها رابطه برقرار سازد از ما بریده است و هرکس از آنها ببرد با ما پیوند برقرار نموده است، هرکس نسبت به آنها بی اعتنایی کند، به ما نیکی نموده و هرکس به آنها نیکی کند، به ما بی اعتنایی و جفا کرده است: هر کس آنها را گرامی بدارد به ما اهانت نموده و هر کس که به آنها اهانت کند، به ما احترام نموده است، هر کس به آنها بدی کند به ما خوبی کرده و هر کس به آنها خوبی کند، به ما بدی نموده است، هر کس آنها را تصدیق کند، ما را تکذیب نموده و هرکس که آنها را تکذیب کند، ما را تصدیق نموده است. هر کسی که شیعه ماست، هرگز آنها را یار خود نگیرد و با آنها همکاری ننماید.»(8)
«ابومنصور عبدالرزّاق» وقتی فهمید که حاکم توس (معروف به بیوردی) فرزندی ندارد، به او گفت: چرا به زیارت امام رضا (ع) نمیروی تا در آن جا از خداوند فرزندی طلب کنی؟ من بارها در آن جا حوائجی از خداوند خواستهام و خداوند حاجتم را به برکت آن امام بزرگوار بر آورده نموده است. حاکم توس میگوید: نزد امام رضا(ع) رفتم و از خداوند حاجتم را خواستم. خداوند فرزند پسری به من عطا کرد.(11)
درباره اوصاف قرآن سخنان گهرباری از ایشان به یادگار مانده است که هر خواننده را به فکر و اندیشه در این کتاب وا میدارد. آن حضرت قرآن کریم را کتاب هدایت گر، سرچشمه حیات و مایه عزّت دانسته، بنابراین میفرماید: «هو حبْل اللّه المتین و عروتُهُ الوثْقی و طریقتُهُ المُثلی، المؤدّی الی الجنّة و المنجی من النّار لا یخْلُقُ من الازمنة و لا یغثُّ علی الالسنة لانّه لمْ یجعلْ لزمانٍ دون زمانٍ بلْ جُعل دلیلُ البرهان و حجّةٌ علی کلّ انسانٍ لایأتیه الباطلُ منْ بین یدیه و لا من خلفه تنزیلٌ من حکیمٍ حمیدٍ؛(13) قرآن ریسمان محکم الهی و دستگیره محکم و راهی نمونه و بی بدیل است که به بهشت منتهی میشود و انسان را از آتش نجات میدهد. در طول زمان کهنه نمیشود و ارزش و اعتبار خود را از دست نمیدهد، زیرا برای یک عصر قرار داده نشده است، بلکه راهنما، برهان و حجّت برای هر انسان است. باطل و نادرستی در آن راه نمییابد، نه از پیش رو و نه از گذشتهها. این کتاب فرستاده خدای حکیم و ستوده است».
امام هشتم به هیچ قیمتی فضیلت نماز اول وقت را از دست نمیداد. حتی در مهمترین جلسات سیاسی و علمی امام به نماز اول وقت اهمیّت میداد. نقل میشود که به دستور مأمون، علمای برجسته از فرقههای گوناگون در مجالس مناظره حاضر میشدند و امام رضا(ع) با آنها بحث و مناظره میکرد. در یکی از این مجالس «عمران صائبی» که از دانشمندان بزرگ بود، حاضر شد و درباره توحید با امام رضا(ع) وارد گفت و گو گردید. در آن جلسه امام سؤالهای او را با حوصله، متانت و استدلالهای قطعی پاسخ داد و او را به سوی توحید متمایل کرد. هنگامی که بحث و مناظره به اوج خود رسیده بود، حضرت رضا(ع) احساس کرد که وقت اذان ظهر و هنگام نماز است، بنابراین به مأمون فرمود: وقت نماز فرا رسیده است.
عمران صائبی که به حقایقی دست یافته و از دریای دانش سرشار امام هشتم بهرههایی برده بود با التماس گفت: آقای من! گفت و گو و پاسخهای خویش را قطع مکن، زیرا دل من آماده پذیرش سخنان شماست. امّا آن حضرت تحت تأثیر سخنان عاطفی و احساس برانگیز او قرار نگرفت و فرمود: عیبی ندارد نماز را میخوانیم و دوباره به گفت و گو ادامه خواهیم داد. در این حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند. حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفت و گو ادامه داد و پاسخهای روشن گرانه خویش را ارایه نمود.(15)
پس از شهادت حضرت امام موسی کاظم(ع) دوران امامت حضرت امام رضا(ع) در عصر هارون آغاز شد. با این که شرایط بسیار سخت بود امام امامت خود را آشکار و هدایت مردم را شروع کرد.
محمدبن سنان که یکی از شیعیان است میگوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: «شما چگونه جرأت کردید که بعد از پدرتان، امامت خود را آشکار کنید با این که از شمشیر هارون خون میچکد؟» آن حضرت در پاسخ سؤال من فرمود: «همان گونه که پیامبر(ص) در برابر ابوجهل ایستادگی و مقاومت کرد و فرمود: اگر ابوجهل یک دانه مو از سرم بردارد من پیامبرنیستم، من نیز به شما میگویم: اگر هارون از سرم یک لاخه مو بگیرد، من امام نیستم.»(16) ....
گفتم رضا و دل پرید
گفتم رضا و اشک ریخت
گفتم رضا و ناله زد
گفتم رضا و آه داد
گفتم رضا فریاد زد
گفتم رضا گفتا مگو
این دل مگر غمناک نیست
این دل مگر بیمار نیست
این دل مگر عاشق نشد
این دل مگر صیدش نشد
گفتم که زائر بوده ای؟
گفتم که مشهد رفته ای ؟
گفتم ضریحش دیده ای؟
گفتم رضا گفتا نگو
هر ساله با شور و شیاق
آه دلی از بحر یار
سر میدهم این من، خدا
کز دوری مولا رضا
دیگر ندارم تاب و نا
قصد زیارت کرده ام
دیدار رویش کرده ام
حال من شوریده دل
یا بار الهی پس به کی؟
این سالها بیخود گذشت
این روزها نالان گذشت
حال من شوریده دل
مولا رضایم پس به کی؟
گفت که آقا طالب است
شمس الشموس عالم است
گفتم که عیب از من بود
روی سیاه از من بود
با این من بد حال و دل
راهی ندارم، یا حسین.
کرامتی از حضرت از زبان صاحب اثر "گوهر خلقت، مهر نبوت " :
یک شب قبل از آنکه کار بافت را شروع کنم، خواب امام رضا(ع) را دیدم که در آن خواب ایشان از من خواستند تا این فرش را برایشان ببافم، از آن روز نزدیک به 4 سال می گذرد و من طی این مدت در حال بافت این تابلو فرش هستم..... ادامه
خیلی ابجی خانوم رو دوست دارید برید ازش مواظبت کنید چون ممکنه چندروزی مهمونمون باشه
سلاااااااااااااااااااام امید دل خواهر
ابجی قراضه تا یه ذره بهتر شد اومد... نمی تونم خیلی بنویسم بعدا میام سراغت
سلام بر امید عزیز . خوبی داداش . چه عجب چشممون به جمال شما و آپ بلند بالاتون روشن شد (چشمک)
خیلی عزیزی
دلم برات تنگ شده جونم... میخوام ببینمت نمی تونم.....
امید جان سلام . با جوابی به یک دوست آپم . منتظرم تشریف بیاری.
شاد باشی
سلام امید دل خواهر
خدا رو شکر که تو و مسعود هستین... بقیه که پاک منو فراموش کردن... تو رو خدا دنیا رو میبینی(زر زر هوار تا)
سلام داداش گلم. خوبی؟
بدو بیا که آپم.
منتظرتممممممممممممم.
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
---- جمعه اول آذر , ساعت 11 ----
شیر زنان و دلیر مردان ایران - همرزمان ...
جهت قدر شناسی از خانواده شهدا و جانبازان
دوستان تلاش کنید به دیگران که به اینترنت دسترسی ندارند هم اطلاع دهید تا
همه با هم در این مراسم شرکت کنیم - همبستگی ما شکست دشمنان از جمله
اعراب حوزه خلیج پارس و دشمنان دوست نما در ایران است
با دوستان و آشنایان خود برای ایران و آزادی یک ساعت وقت بگذاریم و کلمه ما هستیم
را به گوش دشمنان این آب و خاک برسانیم ......
جمعه اول آذر ساعت 11 قطعه ۵۰ بهشت زهرا آرامگاه
جانباختگان راه وطن - قطعه شهدا - گرد هم خواهیم آمد تا یادشان را گرامی
بداریم و از جانبازان جنگ ایران با اعراب حمایت کنیم .....
وعده دیدار ما در تهران بهشت زهرا قطعه ۵۰
در اهواز قطعه شهدا
در شیراز قطعه شهیدان
در قم قطعه شهدا
در آبادان قطعه شهدای سینما رکس [گل] منتظرم [بدرود]
من داداش امیدمو می خوام . (زرررررررررررررررررررررررررررررررررر)
همیشه باید قدردان زحمات من باشید
سلام امید دلم
خصوصیتو چک کن
فریبا توخصوصی چی برات نوشته بود؟
سلام داداش گلم . خوبی؟
ممنونم اومدی پیشم .
مطمئن باش که دعا میکنم.
قربانت داداش گلم
سلام و عرض ارادت.
اولا که با تاخیر میلاد امام رضا (ع) رو تبریک میگم.
دوما لطف کردین تشریف آوردین چون قبلا از این کارا نمیکردین.
سوما منم امیدوارم که فریبا جون زودتر خوب بشه و بیاد .
مرسی... مرسی... مرسی
امید دل خودمی تا هستم.
سلام امید گلم . خوبی داداش ؟نبینم ناراحت باشی . دیگه دلیلی واسه ناراحتی نیست . یه خبر خیلی خیلی خیلی خوب از آحوال آبجی فریبا دارم برات . خیالت راحت راحت باشه . خدا رو شکر مشکل حادی نیست . ببینم داداشی مشتلق من که محفوظه ؟ خبر از این بهتر می خواستی ؟
در مورد قالب هم درسته که رنگش مشکیه ولی رنگ فونتم سفیده . قول می دم دیگه قالب عوض نکنم . این قالبی که آزاده خانم زحمتشو کشیدن قالب اختصاصی وبلاگ بنده س .
همیشه سلامت و شاد باشی و جایزه من یادت نره . (چشمک)
سلام خدمت شما دوست با ذوق و سلیقه از دیدن وبلاگتون بسیار لذت بردم .
مانا مانید
سلام
سلام امید خان. خوبین؟
خدارو شکر فریبا جون هم که حالش بهتره. حتما خبرای خوب رو شنیدین.
سلام امید جان..
با کارهای متفاوت از کارهای قبلیم به روزم و منتظر حضور مهربان تو ... خوشحال میشم نظرت رو بدونم ...
منتظرت میمونم ...
مطلبت خیلی قشنگ بود ...من عاشق آغاسی بودم .. هنوزم هستم .. میدونی آرامگاهش کجاست ؟؟ خیای دلم میخواد برم ... اگه میدونی بهم بگو .. ممنون میشم عزیزم ...
سلام خوبی من از امشب به قول بعضی ها من از امشب اکتیوم.
سلام سلام
فریبا گیج و منگ هم که باشه به امید دلش سر میزنه.
سلام داداش امید
حالتون چطوره ؟ خوبید ؟
ببخشید این مدت نتونستم بهتون سر بزنم
شرمنده
شلام امید دل خواهر
شما فقط امر کن ... احتیاجی به اونهمه اموشن عصبانی نیست....به روی چشم... داروهامو شسته و نشسته به موقع میخورم...خیالت راحت/ انقدر سختی کشیدم که دارو خوردن یادم نره و همه رو به موقع بخورم
امید دل خواهری تا ابد.
عرض ادب و ارادت خدمت برادر عزیزم
اگه خواستید به من هم سربزنید.اپم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
..... درود .....
--- تاریـخ شناسنامه ی من ---
زندگینامه «بهمن جازویه» و علی ابن ابوطالب ... بـگفته تاریـخنگاران عرب ...
[گل][گل][گل] پاینده باشی در پناه یزدان[گل][گل][گل] سر بزن [گل] [خداحافظ]
سالها میگذرد و امید اپ نمیکند
فریبا... حاضر.
سلام برادر جان
ببخشید اون دفعه وسط کامنت دادنم برقمون قطع شد
شرمنده نمی تونم سایتمو به روز کنم (ناراحت و شرمنده )
من از اینترنت کارگاه آموزشی استفاده می کنم واسه همین نمی تونم سایت خودمو بقیه که بلاگفاست رو باز کنم
شاد باشید
سلام . داداش امید خوبی ؟ قصد آپ کردن نداری ؟ ( می دونم حالا داری می گی به تو چه مگه فضولی؟ ) ولی دلمون واسه نوشته های قشنگت تنگ شده .
منم وبلاگ ورزشیمو آپ کردم . خوشحال میشم بیای.
مرض چرا گریه میکنی؟
یه سلام داغ داغ به اخوی عزیز و دوست داشتنی خودم
تو که باز غیب شدی!!!!!!!!!!!!!!!!
کجایی امید دل خواهر؟
سلام سلام به امید دل خواهر
خیلی بهترم و حتما تو هفته ی دیگه اپ می کنم... نگرانم نباش اصلا
امید دل خودمی تا هستم
سلام داداشی . آبجی که نباشه همه چیز دلگیر و بی روحه حتی نت و وبلاگ و ...
سلام داداش امید . خوبی ؟ من آپ کردم . اگه حوصلمو داشتی بهم سر بزن
من اصلا نگران فری نیستم خیالت راحت
سلام امید دل خواهر... من گیج و منگم... تو چرا اپ نمی کنی؟!!!!!!!!!!!!!!
امید دل خودم بمون تا همیشه
شهادت امام جوادتسلیت
کشکول44
یادش به خیرکوچولو که بودیم می گفتند پنبه محصول گرگان،گنبد،...مصر،...است اما حالانمی گویندپنبه محصول گرگان ومصر...است می گویند پنبه محصول مناطق گرم است. حالا ما هرجا رفتیم دیدیم گرمه، متوجه میشویم پنبه می روید.
اما افسوس بااینکه درتمدن کهن ایران متوجه شده بودندغذاهای گرم وخشک برای امراض مفیداست اماهنوزدانش پزشگی ارتجاعی جدید میگوید پنبه درقم می روید نمی گوید درمناطق گرم می روید می گویندفلان غذابرای فلان بیماری خوبه،نمی گویندچون گرم است خوبه،به اخبارزیربنگریم:
غذاها در درمان افسردگی نقش موثری دارند
سلام داداش امید
صبح روز شنبه تون به خیر و شادی
بازم این فری قراضه اول صبحی مزاحم شد... امید دل من چطوره؟
.
.
.
.
یه چند وقتی هست دلم میخواد مسعود رو بزنم... اومدم کسب اجازه از خان داداش... با اجازه ی بزرگترا؟
عرض ادب و ارادت داداش امید . راستی این آبجی محترمتون چرا می خوان منو بزنن؟
مزاحم همیشگی... حاضر.
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را،روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری
با نگاهی سرشکسته ، چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده ، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
رونوشت روزها را روی هم سنجاق کردم :
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
...
قیصر امین پور
کجایی داداشی؟