_

_

برای سرخدلان...

با سلام و عرض تسلیت شهادت بانوی عالم امکان حضرت فاطمه (س) به روایتی پست جدید را تقدیم می کنم به تمامی سرخدلان ایران زمین که تیم محبوبشان با درایت دل میلیونها ایرانی عزیز را شادمان کرد.همچنین این پست اختصاصا تقدیم می شود به محبوب همه بلاگ اسکایی ها ، پدر معنوی بلاگ اسکای و البته طرفدار دوآتیشه پرسپولیسی های دوست داشتنی :

مسعود چنگیزی

مسعود چنگیزی


تنهاترین شیر

این نوشته ساعاتی قبل از آغاز بازی تیم‌های پرسپولیس و سپاهان نوشته شده است!

گرچه سبک نقاشی‌های همسرش، باعث می‌شد نقاشی او شباهت کمی با چهره‌اش داشته باشد، اما قطعا همسرش در به تصویر کشیدن یک چیز نهایت دقت را به عمل آورده بود: تنهایی او روی نیمکت رهبری تیم سرخ‌پوش!

 

Tinypic

مشکلات قطبی برای مربی‌گری در ایران از قبل از ورودش آغاز شده بود، یک تشابه اسمی، عرصه را بر «سید افشین قطبی» فرزند «سید محمد» و «سکینه» تنگ کرده بود، گروهی علیرغم تکذیب مکرر نمی‌خواستند این عدم وابستگی را باور کنند و در تاکسی‌ها صحبت از شباهت ظاهری چهره او با آن زن می‌کردند!

مرد شیک‌پوش و جنتلمنی که هیچگاه دشواری سرمربی‌گری را در جایی که روابط و وظایف و اختیارات چندان تعریف‌شده نیست، تجربه نکرده بود، علیرغم همه حرف و حدیث‌ها کارش را در تیمی شروع کرده که چندین سال بود، موفقیتی کسب نکرده بود و بدتر از آن فوتبال تماشاگرپسندی هم ارائه نمی‌کرد.

شاید بعضی انتظار داشتند با او «زوبل»‌وار برخورد کنند و بعد از چند بازی عذرش را بخواهند، اما او به تزریق چیزی به پیکره یک تیم خسته فکر می‌کرد که مدت‌ها بود فراموش شده بود: روحیه، پیکار تا دقیقه 95 و شیردل بودن.

چقدر درست گفته بودم که فوتبال هر کشور را می‌توان مدلی از کل جامعه آن دانست و چقدر درست گفته بودند که تاریخ تکرارپذیر است و این بار زمان اصلاحات و تحول به فوتبال رسیده بود. نشانه‌های چنین تحولی شاید قبل از قطبی شروع شده بود، زمانی که یک معلم علاقمند به برنامه‌های رایانه‌ای تحلیل فوتبال، پاس تهران را قهرمان ایران کرد، این بار اما، نوبت قطبی رسیده بود که هم مادر و هم پدرش معلم بودند.

دانش‌آموخته مهندسی الکترونیک UCLA و دستیار گاس هیدینگ و دیک ادووکات، گمان می‌کرد که می‌تواند با تکیه و تأکید بر قوانین فوتبال حرفه‌ای حتی «یاغی»‌های تیم را تحت کنترل درآورد، اما تا فرابگیرد که در فوتبال لمپن‌پرور ایران، چیزی که پیدا نمی‌شود احترام به حرفه‌ای‌گری است، باید ضربات زیادی را از پشت تحمل می‌کرد: جلسات مخفی، مافیای نهانی، مصاحبه‌های کذایی و حتی شکسته شدن «مک‌بوک»ی که آن شب به «نود» آورده بود و با «کی‌نوت»ش جلوه‌گری می‌کرد.

لبخند بامعنای او را بعد از پذیرش گل چهارم از تیم اهوازی، پایان همه چیز پنداشتیم، اما جبران 7 امتیاز اختلاف با تیم اصفهانی و اصلا جرأت فکر کردن به جبران چنین فاصله‌ای، که در ذهن ما مانند گراند کانیون پرنشدنی تصور می‌شد، چیزی بود که تنها از قطبی برمی‌آمد، همان نوجوانی که وقتی در برهه‌ای کوتاه، روزنامه می‌فروخت و باغبانی می‌کرد، رؤیاپردازی می‌کرد و بیمی از آن نداشت که رؤیاپردازش بخوانند.

 

 

سال‌ها بود که فوتبال اسما حرفه‌ای ایران را می‌دیدیم و با دیدن نگاه‌های بی‌روحیه و ساق‌های پراحتیاط بازیکنان تیم سرخ‌پوش پایتخت، گمان می‌کردیم که ورود پول به فوتبال یعنی خروج تعصب. حتی سلطان چشم‌تیله‌ای قرمزها، بارها نالیده بود که علیرغم همه صحبت‌های بین دو نیمه!، از تزریق تعصب و غیرت به این بازیکنان عاجز شده، اما به راستی قطبی با کاپیتان ساده‌دل تیمش چه کرده بود که در پیرانه‌سری عمر ورزشی، بهتر و بی‌پرواتر از روزهای جوانی بازی می‌کرد؟

 

 

امروز، روز خوبی برای فوتبال «ایران» بود.فوتبال ایران به شدت نیازمند قهرمانی یکی از دو تیم آبی و قرمز بود .فوتبال ایران نیازمند امید،شادابی،اعتماد به نفس و هیجان بود و شیرقطبی فوتبال ایران این خواسته را برآورده کرد....(نویسنده:؟)


جاذبه های ملی

محمدعلی ابطحی 

من خیلی فوتبالی نیستم ولی فوتبال آنقدر پرجاذبه است که ناخودآگاه همه مجبورند فوتبالی شوند. دیروز موقع مسابقه برای انتخاب لیگ برتر فوتبال ایران پای تلویزیون بودم. اول کلی قیافه گرفته بودم که مثلاً خیلی توجه به فوتبال ندارم و داشتم با اینترنت ور می‌رفتم. اما بی‌آنکه خودم متوجه شوم کاملاً غرق دیدن بازی فوتبال سپاهان و پیروزی شده بودم. طرفدار هیچ تیمی نیستم. از اینکه استقلال در رده‌های پائین بود همین‌جوری دلگیر بودم. این همه طرفدار و این ناکامی‌های پیاپی دردناک بود. دلیلش چه مدیریت غلط باشد و چه بدشانسی و چه بدبازی کردن، ناراحت‌کننده است. سابق‌ها پرسپولیس همیشه رقیب استقلال بود. دیروز وقتی سپاهان و پرسپولیس بازی را شروع کردند، نمی‌دانم جرا دوست داشتم پرسپولیس ببرد. فکر می‌کردم این همه جمعیت که طرفدار پرسپولیس هستند اگر خوشحال نشوند، این هم دردناک است. شاید اگر همین بازی در اصفهان بود و اکثریت آن زردپوش سپاهانی بودند، دوست داشتم سپاهان می‌برد. واقعاً فوتبال هیجان‌آفرین است و در عین حال بی‌رحم. دیروز وقتی سپهر حیدری در دقیقه نود و پنجم گل دوم پیروزی را زد، خوشحالی بیرحمانه‌ای ایجاد شد. خوشحالی برای پرسپولیسی‌ها و هر کس که آن لحظه پرهیجان را می‌دید و بیرحمی برای سپاهانی‌هایی که تا مرز اول شدن در لیگ برتر رفته بودند و اگر 2 دقیقه دیگر ادامه می‌یافت اول می‌شدند. لذت فوتبال هم البته در همین بی‌رحمی آن است. به پرسپولیسی‌ها تبریک می‌گویم و به سپاهانی‌ها، تبریک و خسته نباشید. بعد از فوتبال می‌خواستم جائی بروم. صدای شیپورها را که در خیابان‌ها شنیدم، نرفتم. شمخانی وزیر سابق دفاع بعد از پیروزی ایران بر استرالیا و ورود به جام‌جهانی در میان جشن و شادی مردم مانده بود. او را شناخته بودند. از ماشین پایین آمده بود. مردم شعار می‌دادند که شمخانی باید برقصد. همین مانده بود که جلو من را هم بگیرند و شعاد بدهند ابطحی باید برقصد، آن هم با این قیافه. بهتر دیدم که تلفنی اطلاع دهم و به آن جلسه نروم. هر شادی فوتبالی لذت غیرقابل باوری دارد که بر شادی‌کنندگان دیروز گوارا باد


نه چندان شبیه به او

نمایشگاه نقاشی فوتبال استقلال و پرسپولیس به همت خانم یوروم همسر افشین قطبی  در محل دفتر تصویرگران پویا اندیش افتتاح شد.

 

افشین قطبی
 

 

فیروز کریمی!
 
 

 

 


بهترین تماشاگران دنیا(برداشت اول):

 

 

 

 

 
 
 
 

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

بهترین تماشاگران دنیا (برداشت دوم):
 

 

 

 

   


شیرهای قطبی:

جشن بزرگان پرسپولیس


 

ghomshe-i.jpg

الهی قمشه ای