تقدیم به رضا تهرانی و آناهیتای عزیز:
تقدیم به کودکی که تازه چشم به جهان گشوده است :
بالاخره بعد از ماه ها انتظار به دنیا آمدی ، به دنیایی که خودت آیینه ای هستی برای نشان دادن زیبایی ها و زشتی هایش . خانواده چه خون دل هایی که در این ماه ها برایت نخورده اند و چه سختی هایی که برایت متحمل نشده اند . هر روز به شوق فردایی نا معلوم چشم می گشایی و می خندی ، دست و پایت را نرم و موزون تکان می دهی و با همه دوست می شوی حتی با دیوارها و پرده ها . هر روز به شوق فردایی نا معلوم اخم می کنی ، بهانه می گیری و گریه می کنی . در بارش بوسه ها سبز و عطر آگین می شوی مثل پونه و ریحان . زلالینه تر از تو کیست که صدای تاریک ما را غرق روشنی کند ؟ زرینه تر از تو کیست که بر شب های روح ما بتابد ؟ کاش می شد پنچره ای رو به دنیای شیرین تو باز کرد و کاش می توانستیم حرف های دل را بر حاشیه بال کبوتران بنویسیم و به سمت تو پرواز دهیم . می دانم که ماه هر شب خود را در آیینه چشم تو برانداز می کند و کهکشان راه شیری از کنار دهان خوشبوی تو می گذرد . می دانم که ابرها به خاطر دیدن روی تو مدام بالای سر شهرمان قدم می زنند و صبح در سر انگشتان کوچکت تکثیر می شود پس بگذار پیش از آنکه غم روزگار بر چهره زیبایت بنشیند و در طوفان زمانه سرگردان شوی بوسه ای بر چهره سراسر معصومت روانه کنم .
پ . ن : به مناسبت قدم نورسیده فرشته کوچولوی عزیزمان فرزند رضا تهرانی ( صاحب وبلاگهای سلام همسایه ها 1و2و3و....الخ!!!) و سالگرد تولد آناهیتای عزیز (صاحب وبلاگ وزین ایران زمین سرزمین همیشه جاوید ) ، این اتفاق فرخنده را از طرف تمامی اعضای ستاد به ایشان تبریک گفته و آرزوی سلامتی برای خانواده این دو عزیز را داریم .
( فریبا در ۱۴ سالگی )
(فریبا در ۱۲۰ سلگی )
همچنین با خبر شدیم نویسنده شهیر معاصر فریبا فوقانی عزیز به دلیل کهولت سن و عوارض ناشی از سالخوردگی چندی است در بستر بیماری به سر می برند.برای ایشان (که حقیقتا جز عناصر تاثیر گذار ادبیات داستانی ایران هستند) نیز آرزوی سلامتی و شفای عاجل می نماییم.امید است با توکل به خداوند بزرگ و دعای دوستداران ایشان ، همچنان از وجود پر برکت ایشان که عمری را (قریب به 85 سال) در راه خدمت به فرهنگ و ادبیات ایران سپری نموده اند ، همچنان فیض ببریم.
* توضیحا اینکه سازمان آب صبح امروز در اطلاعیه ای ضمن آرزوی شفای عاجل برای ایشان هر گونه ارتباط سازمانی وبلاگ ایشان را با سازمان آب و اساسا مقوله ای بنام آب شدیدا تکذیب کرد.
بر تپة نخستین
در عهد باران
آلونک درختی
یگانه خانة ما بود
ما ماهیان جدا از آب
این معجزه است گر زندهایم
شاید ایمان
تصور تصویر آب باشد
که این گونه زندهکننده است ...
طاهره صفارزاده صبح شنبه، چهارم آبان ماه دار فانی را وداع گفت. این شاعر و مترجم قرآن که از پنجم مهرماه به علت ضایعه مغزی در بیمارستان ایرانمهر تهران بستری شده و مورد عمل جراحی قرار گرفته بود، صبح روزگذشته در این بیمارستان دارفانی را وداع گفت.طاهره صفارزاده- شاعر، نویسنده، محقق و مترجم- در شهرستان سیرجان متولد شد و پس از کسب مدرک لیسانس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت. او در سال 1371 از سوی وزارت علوم و آموزش عالی، استاد نمونه معرفی شد و در سال 80 پس از انتشار ترجمه قرآن کریم، به افتخار خادم القرآن نائل آمد.صفارزاده در ماه مارس 2006 همزمان با برپایی روز جهانی زن، از سوی سازمان نویسندگان آسیا و آفریقا به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه دانشمند مسلمان برگزیده شد. از طاهره صفارزاده علاوه بر چندین جلد کتاب شعر چون «رهگذر مهتاب»، «طنین در دلتا»، «سد و بازوان»، «سفر پنجم»، «حرکت و دیروز»، «بیعت با بیداری»، «مردان منحنی»، «دیدار صبح»، «در پیشواز صلح»، «هفت سفر»، « روشنگران راه» و «جلوه های جهانی»، ترجمه قرآن کریم و مقالات ادبی و علمی به یادگار مانده است. او در آخرین روزهای عمر خود مشغول ترجمه نهج البلاغه بود.جلال صفارزاده- برادر این شاعر- با اعلام این خبر افزود: مراسم تشییع پیکر طاهره صفارزاده امروز اعلام خواهد شد.
کودک این قرن
هر شب در حصار خانه ای تنهاست
پرنیاز از خواب اما وحشتش از بستر آینده و فرداست
بانگ مادرخواهی اش
آویزه ای در گوش این دنیاست
گفته اند افسانه ها از مهربانی های مادر
غمگساری های مادر
در بر گهواره ها، شب زنده داری های مادر
لیک آن کودک ندارد هیچ باور
شب چو خواب آید درون دیده او
پرسد از خود «باز امشب مادرم کو؟
بخوانید :
نوستالژیارو اشعار طاهره صفارزاده
نگاهی به آثار طاهره صفار زاده
ترجمههاى متعددى از قرآن به زبان فارسى و انگلیسى وجوددارد که هر کدام داراى ویژگیهاى ادبى و پژوهشى خاصى هستند.
«قرآن حکیم»از موارد نادر ترجمه توأمان متن عربى قرآن، به دوزبان فارسى و انگلیسى و حاصل سى سال مطالعه مشتاقانه وپژوهشگرانه مترجم از متون عربى و انگلیسى و تفاسیر و منابعاسلامى و استادى دانشگاه در مقام تعلیم و تعلّم است.
سعى در معادلیابى دقیق، با علم به ترجمهها و تفسیرهاى موجود و استفاده از فرهنگهاى دو زبانه متعدد، ترجمه به مفهوم آیه و درارتباط با آیههاى پیشین و پسین، استفاده از علائم سجاوندى بهشکلى مناسب و جدید، سادهنویسى و آسان فهمى و ارائه برداشتها ومعلومات تفسیرى در پانویس و مهمتر از همه توجه خاص مترجم بهمعانى مختلف صفات واحد الهى و اسماءالحسنى بارى تعالى درمفهوم و منظور آیه متعلق به این اسماء، از ویژگیهاى خاص این اثراست ضمائم پایانى کتاب به دو زبان انگلیسى و فارسى دربردارندهتوضیحات کوتاه و کامل از ضرورت کار و انگیزه مترجم و و ویژگیهاىترجمه و سایر مسائل پیرامونى آن، فهرستنویسى از اسماء الهى ونمونههاى تفاوت در استفاده از اسماء واحد در معانى مختلف وفهرست و آیهها و سورههاست.
طاهره صفار زاده ، شاعری خانه نشین
خانه نشینی اول
شهرت نخستین صفارزاده به شعر «کودک قرن» باز می گردد. شعر تصویری است از وضعیت فرزندی که بانگ مادرخواهی اش در گوش نامادرانگی قرن باد است و این نخستین اعتراض شاعر به انحطاط اخلاقی نسل خویش. صفارزاده به تلویزیون دعوت می شود. قرار است صدای شاعر به همراه صحنه هایی که بر اساس این اثر ساخته شده پخش شود. دقایقی تا اجرای برنامه باقی نیست که به دستور ساواک از پخش آن جلوگیری می شود. او در این دوران لیسانس خود را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز به پایان رسانده، در یک شرکت بیمه مشغول کار است. به عنوان مترجم متون فنی در شرکت نفت استخدام می شود. هنوز چندی از کار نگذشته، به دنبال سخنرانی علیه فقر و تبعیض موجود در اردوی تابستانی فرزندان کارگران شرکت نفت، از سوی ساواک مورد بازجویی قرار گرفته، مجبور به ترک کار می شود.
خانه نشینی دوم
فارزاده برای ادامه تحصیل به انگلستان می رود و در پی حضور در جشنواره بین المللی شعر لندن و آشنایی با تنی چند از شعرا و نویسندگان، متقاضی حضور در تشکل گروه نویسندگان بین المللی در دانشگاه آیوا می شود. شرط پذیرش ارائه سروده های شاعر است. صفارزاده برخی از اشعار انگلیسی خود به همراه ترجمه پاره یی از اشعار فارسی را برای این انجمن ارسال می کند و به گونه یی غیرمنتظره تنها یک هفته بعد به گروه نویسندگان بین المللی دانشگاه آیوا در امریکا می پیوندد. او پس از قبولی در امتحان جامع این دانشگاه مدرک MFA را که درجه یی مستقل از PhD است دریافت می کند. صفارزاده ضمن گذراندن دروس اصلی، به عنوان رشته دوم، سینما را برمی گزیند و برای گذراندن دو واحد سینما، ملزم به ساخت دو فیلم کوتاه 8 و 16 میلیمتری می شود. در همین سال ها مجموعه اشعار انگلیسی او با عنوان «چتر سرخ» (The Red Umbrella) در امریکا در سال 1347 به چاپ می رسد و سروده هایش در برخی کشورها همچون بنگلادش به عنوان واحد درسی منظور می شود. یکی از اشعار این مجموعه توسط یکی از بزرگ ترین مستشرقین قرن، آنه ماری شیمل، به آلمانی ترجمه شده و یوآخیم ف. و. اشنایدر، موسیقیدان آلمانی، نیز بر این اساس اثری آفریده است. مجموعه «چتر سرخ» بازتابی بی نظیر یافت و در امریکا نیز دیوید فدرولف اثری بر اساس این مجموعه ساخته که نشان از استقبال مخاطبان انگلیسی زبان دارد. دانشگاه آیوا نخستین مرکزی بود که بنا به درخواست شاعران و نویسندگان عضو «کارگاه نویسندگی» در دانشکده ادبیات، تدریس کاربردی یا نقد علمی ترجمه را به عنوان واحد درسی در برنامه آموزشی رشته های زبان و ادبیات وارد کرد. صفارزاده با اندوخته یی فراوان از این کلاس ها به وطن باز می گردد و در راه بازگشت، سفری به هند دارد که شعر معروف «سفر اول» محصول این دوره است. او به دلیل پیشینه سیاسی از استخدام در دانشگاه های ایران باز می ماند اما به علت نبود استاد ترجمه برای رشته های زبان خارجی و تایید مسوولان دانشگاه آیوا بر تخصص نظری و علمی وی به تدریس در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) مشغول می شود. دکتر صفارزاده برای تدریس ترجمه در ایران، روشی مبنی بر شناخت و تطابق مفهومی، دستوری و ساختاری دو زبان مبدأ و مقصد ابداع کرد که پس از پیروزی انقلاب در کتابی با عنوان «اصول و مبانی ترجمه» به عنوان کتاب درسی در دستور کار قرار گرفت. چند سال پس از آن بود که کتابی با همین عنوان در این علم، در انگلستان نیز منتشر شد. در همین سال ها با انتشار مجموعه شعر «طنین در دلتا» به زبانی خاص دست می یابد و با تهدید ساواک و آزار و اذیت فراوان رژیم روبه رو می شود. با چاپ مطالبی در روزنامه کیهان سعی در تخریب شعر او دارند و روزنامه اطلاعات با اختصاص ستونی به نام «مردمک» به چاپ مطالبی موهن با امضای جعلی او اقدام می کند. هم زمان با بالا گرفتن شهرت، دیگربار مورد بازجویی قرار می گیرد و نیروهای ساواک طی جملاتی به صراحت از خاموش کردن صدای آزاده خواهی او سخن می گویند؛ «تو را زندان نمی اندازیم که مشهور شوی و چند تا نویسنده خارجی ها و جنجال راه بیندازند بلکه زنده به گورت می کنیم.»3 پس از تمام کینه توزی ها و تهدیدات سرانجام در سال 1355 به اتهام سرودن شعر مذهبی و سیاسی و ممانعت از امضای برگه عضویت در حزب رستاخیز از دانشگاه اخراج می شود.
خانه نشینی سوم
«کانون فرهنگی نهضت اسلامی» جایی است که امروز آن را به نام «حوزه هنری» می شناسیم. سنگ بنای آن به سال 1356 باز می گردد و جالب آنکه نام بانی بعد از این سال ها زیر آجرهای تازه از یاد رفته است؛ «سال 1356 کانون فرهنگی نهضت اسلامی را به کمک نویسندگان سرشناس مسلمان راه انداختم تا جوان های مسلمان بتوانند حرفشان را به صورت هنری بزنند. زحمت اساسنامه هم بر گردن شهید باهنر و آقای میرحسین موسوی بود. کمی پیش از آن، شب شعر «انستیتو گوته» در مقابله با رژیم شاه برگزار شد و من در آنجا شعر «سفر عاشقانه» را خواندم. البته آقای گرمارودی هم با من همصدا بودند و شعر خواندند. البته شعر ایشان مذهبی بود اما سیاسی نبود. من دیدم بین این جمعیت صد نفری مسلمان فقط ما دو نفر شعر مذهبی داریم. این بود که برای تشکیل کانون مصمم شدم. با آقای گرمارودی در میان گذاشتم و با ایشان برای مشورت خدمت آیت الله طالقانی رفتیم. آیت الله طالقانی در اولین دیدار به من گفتند؛ خانم صفارزاده، به جدم در زندان شعر شما به ما روحیه می داد... باری، برای تشکیل کانون جا نداشتیم تا اینکه آقای میرحسین موسوی دفتر کار خودشان را در اختیار ما قرار دادند... همزمان انقلاب پیروز شد و ساختمان شاهنشاهی فلسفه با موافقت شهید مطهری که می خواستند آن را برای بحث فلسفه اسلامی مورد استفاده قرار دهند در اختیار ما قرار گرفت... یادم هست که اسم «سوره» را برای عنوان مجله یی که می خواستیم در آن مرکز چاپ کنیم و مطالبش را آماده کرده بودم انتخاب کردم.»5 پس از پیروزی انقلاب دکتر صفارزاده به عنوان رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی انتخاب شد. همزمان با مدیریت دانشکده، «طرح بازآموزی دبیران» را به اجرا درآورد و در پی انتشار مقالاتی درباره آموزش زبان های خارجی، برای نخستین بار برای کلیه رشته های علمی دانشگاه ها، کتاب های زبان تخصصی در سطوح مختلف تحت نظارت او تألیف شد. او حدود 16 سال بدون چشمداشت مالی سرپرست اجرایی این طرح بود و 12 سال از این مدت را صرف ویرایش متون علمی برای کتاب های تخصصی (مشهور به کتاب های «سمت») کرده بود. 36 عنوان از این کتاب ها با ویرایش و نظارت او به چاپ رسید. پس از آن به دلیل عدم موافقت سازمان «سمت» با روزآمدسازی متون زبان تخصصی از سرپرستی این طرح کناره گرفت و به ترجمه قرآن همت گماشت.
خانه نشینی آخر
دکتر صفارزاده در سال 1365 در «فستیوال شعر آسیایی داکا» به عنوان یکی از پنج عضو اصلی کمیته ترجمه آسیا برگزیده شد و از مقام هنری و علمی وی تجلیل به عمل آمد. رئیس فستیوال در این باره اظهار داشت؛ «ما معتقدیم که یک نفر آن هم در این سر دنیا از علم ترجمه حرف زده و اصولی عرضه کرده و آن یک نفر، خانم دکتر صفارزاده است» 6 پس از آن در زمان همکاری با فرهنگستان زبان و ادب فارسی، طرح وی برای تهیه «فرهنگ های تخصصی» که با ضوابط نوین تهیه شده بود به تصویب رسید و مورد بهره برداری قرار گرفت. از محورهای اصلی این طرح معادل یابی دقیق برای واژگان بود. پس از آن نیز 27 سال وقت خود را صرف آموختن زبان عربی، تحقیق در منابع و تفاسیر قرآن کرد که حاصل آن ترجمه دو زبانه قرآن به فارسی و انگلیسی بود. در اهمیت ترجمه او همین بس که پروفسور فتحی که در چاپ و نشر قرآن دکتر اروینگ سهیم بوده اند طی مصاحبه یی اظهار داشتند ترجمه اروینگ و صفارزاده قابل قیاس نیست و این ترجمه در میان تمام ترجمه های قرآن به انگلیسی حرف اول را می زند.7 ایشان در سال 2006 همزمان با برپایی جشن روز جهانی زن، از سوی «سازمان نویسندگان آفریقا و آسیا» واقع در قاهره، به عنوان شاعر مبارز و برجسته ترین زن مسلمان انتخاب شد. البته ناگفته نماند که نامه دعوت ایشان در جیب های وزارتخانه جا به جا شد و تنها چند روز مانده به برپایی جشن به دست ایشان رسید که موجب شد در همایش شرکت نکنند،
خاطره ای از علیرضا قزوه دفترهای شعر
رهگذر مهتاب تهران 1341
چتر سرخ دانشگاه آووا 1347
طنین در دلتا و دفتر دوم امیر کبیر 1349
سد و بازوان زمان 1350
سفر پنجم رواق 1356
حرکت و دیروز رواق 1357
بیعت با بیداری همدمی 1358
دیدار با صبح نوید شیراز 1366
مردان منحنی نوید شیراز 1366
درج نظر خصوصی
سلام وبلاگ قشنگی داری
با تبادل لینک موافقی اگه موافقی وبلاگ من را با اسم {مسناو وبلاگ تفریحی و هنری اموزشی خبری و علمی پژوهشی} لینک کن و به من خبر بده تا من هم تو را لینک کنم
به امید موفقیت شما
سلام امید جان . خوبی ؟
خدا رحمتشون کنه . از اخبار شنیدم . خیلی ناراحت شدم .
ممنون که از ایشون یاد کردی.
شاد باشی.
متاسفم ... خیلی ...
خدا رحمتشون کنه . از اخبار شنیدم . خیلی ناراحت شدم .
ممنون که از ایشون یاد کردی.
سلام مهربون امید خواهر
خیلی دلم گرفت... پریشب که اخبار اعلام کرد کلی بغض کردم...خدا رحمتشون کنه... وقت داشتی خصوصیتو چک کن عزیز دل آبجی
ببخشید میخوام یه اعترافی کنم من اصلا این خانم نمیشناختم
روحش بلند و یادش سبز
سلام به همه دوستان عزیز اسپشیال امید خان.
خدا بیامرزدشون. فقط همین رو می تونم بگم.
این چند روز که از مرگ ایشون می گذره همش به این فکر می کردم که تو مملکت ما ادبا و شعرای زیادی از دست رفتند و گاهی حتی اشاره ای به فوتشون نشد یعنی بعد از فوتشون مردم از دهان همدیگر شنیدند که مثلا فلان ادیب فرزانه دار فانی را وداع گفته است.
اما چرا رسانه های گروهی سرزمین ادیب پرور ما اینهمه در رسای این بانو هوار کشید؟
خدایی به چرای این قضیه فکر کردید هیچ کدومتون؟
روز خوش
چه ترسناک شدی
سلام امید دل ابی خواهر
تبریک... دیگه تا صدر جدول چیزی نمونده ها... وکیل گل منکه از الان قهرمانی نیم فصل رو تضمین کرده
امید دل خودمی تا همیشه
ازلطفتون سپاسگزارم بخصوص درمعرفی طاهره
آمده ایم
و بی گمان خواهیم رفت
از جایی آغاز کرده ایم
و بی گمان در جایی پایان خواهیم یافت
چه خوب می شد اگر
فاصله بین آمدن و رفتنمان٬
آغاز و پایانمان را
هر چند اندک
نامی خوش
یادی ماندگار
سخنی به یادگار
و عملی نیک
پر می کرد
تا سفرمان از آغاز تا پایان
بیهوده نباشد
یاد آن بانوی فرهیخته ماندگار
سخنش به یادگار
و اعمال نیکش در یاد ها خواهد ماند
........................
سلام امید جان
ممنون از حضورت
موفق باشی و عاشق
یاحق
سلام امید جان . خوبی؟ خوش میگذره؟ اصلا چه مغنی می ده آرش هت تریک کنه و به شما خوش نگذره(چشمک) اندکی صبر سحر نزدیک است.
امید جان من آپم. شب به خیر.
تهرانی بابا شد... تبریک
سلام منهم تاسف خوردم هرچند سعادت آشنایی با ایشون رو نداشتم.
سلام امید جان . تبریک . چه میکنه این ژنرال.
آبجی فریبا کسالت داره انشالله زود خوب میشه فقط اگه دیدی کامنتی نذاشته ناراحت نشو چون کانکت نمیشه اصلا.
جشن میگیریم اونم چه جشنی
سلام داداش گلم . خوبی؟
بدو بیا که دعوت به مهمونی شدی. دیر نکنی عزیز.
سلام امید جان . خوبی ؟ کجایی پس؟ بدو بیا آپم.
سلام من آپ کردم خوشحال میشم سری بزنی
سلام داداش گلم . صبحت بخیر عزیز.
وای منو حسابی سوپرایز کردی.
فدای تو داداش با محت و مهربون و گلم .
فریبای عزیز هم امیدوارم هر چه زودتر خوب خوب بشه .
مراقب خودت باش داداش گلم.
خدا شفاشون بده البته فکر کنم دیگه نمیشه براشون کاری کرد ایشون رفتنی هستن
از تو بعید بود که عکس منو اینطور بی حجاب بگذاری تو وب!!!!!!!!!!!
صبر کن خوب شم... می دونم چکار کنم(زبون درازی)
سلام داداش امید . بوی خیانت میاد .
آخه قربونت برم آدم پشت سر خواهرش اونم از نوع آبیش این جوری صحبت میکنه . یه تبریک ویژه هم به رضای گل و خیلی عزیز .
کجایی؟
سلام امید جان
ممنون از محبتت ... به روی چشم .. حتما تابلوی جدید میذارم ... اما فعلا مشغول کار دیگه ای هستم ... هنر زیبای تابلو فرش ... دارم آموزش میبینم .. فعلا روی یک دار کوچک مشغول بافتن هستم .. یه کم که تکملیل شد حتما یه عکس ازش میندازم و میذارم توی وب لاگ ..
ممنون که همیشه به من لطف داری ...
دوست خوبی مثل تو رو هیچوقت فراموش نمیکنم ..
به امید دیدار امید عزیز
سلام امید جون . خوبی ؟ با یه پست جدید منتظرتم . در ضمن کامنت قبلی یادم رفت به آناهیتای عزیز تبریک بگم که از شما و ایشون معذرت می خوام و بهش تبریک میگم.
گل سر سبد: سلام سوسک جونم... الهی بمیرم دردت گرفت؟
ابجی قراضه: همچنان گیج و چپر چلاق در خدمتیم... فرشیده می گه رفتنی هستم... راست می گه؟
بشمار سه سر بزن... نمی دونی چه اپیه... اندکی صبر نوبت تو نزدیک است!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امید جان دعوتی جشن تولد زودی بیا که منتظرتم.
سلام امید عزیز ..
کامنت قشنگت رو خوندم ... بینهایت ممنونم که به فکر سلامتی من هستی ...
نقاشی برای من یک سرگرمیه هروقت که دلتنگ میشم یا وقتیکه یه حس خاصی که اصلا نمیشه گفت چی هست بهم دست میده میرم سراغ نقاشی ...
تابلو فرش رو هم که تازه یاد گرفتم .. نمیدونم چرا یه دفعه مجذوب این هنر زیبا شدم ... اما هرچی که هست دلم میخواست این دوتا هنر رو در کنار هم بلد باشم ...
مطمئن باش مراقب سلامتی خودم هستم امید عزیز ... باور کن تشنه رنگم ... عاشق بازی رنگم ... رنگ نقاشی و ترکیب رنگ در نقش ترنج فرش ...
فکرش رو بکن ... هروقت که مشغول نقاشی یا بافتن هستم حتما باید صدای دلنشین استاد شجریان و یا استاد شهرام ناظری توی فضای کارم بپیچه .... عاشقانه رنگ را روی بوم میذارم و مستانه دفه را روی گره های قالی میکوبم .....
......
سلام امید جون . خدا به دادت برسه . به زودی یا بابا میشی یا دوماد
فرشیده: فعلا راحت و اسوده باش تا نوبتت برسه... ای من بخندم.
فری: اگر من مردم ... بازم نیا سر بزن...یه کمپوتی ۴ تا دسته گلی ... پس تو کجایی؟زر زر
سلام امید جان . خوبی ؟ چه خبرا ؟ مشکوکی ها .
سلام امید جان
میگم این عکس فری رو از کجا برداشتی ناقلا؟
خدا به دادت برسه
ما که کاری بهشون نداشتیم اون بود سرنوشتمون تو که واویلا
خدا بیامرزت امید داداش
دلم برات یه ذره شده... دعا کن زودتر خوب خوب شم...( یه بغل گل)
سلام . امید جان نکنه تو هم بابا شدی ؟
شاید هم به امید خدا رفتی اون دنیا
من داداش امیدمو می خوام . (زررررررررررررررررررررررررررررر)
اصلا به خاطر اون آپ کردم
سلام و عرض ادب کجایی تو.