کجاست ؟؟ کجاست اون کسی که میگه هنوز جا داریم .. برای کسانی که میتونند زندگی کنند .. نمی پرسه کجا .. چطوری ... این اولین پست کوتاه تو ... بجور اشکم رو در آورد .. بند نمیاد لعنتی ..
بیچاره پدر و مادرش که پاره تن شونو بخاطر شرائط روزگار به دست تقدیر سپردند.حتما الان پشیمونند...خدا صبرشون بده.
امید سوختم بد جور حالم گرفته شد خدایا میشه که دیگه از این عکسها و خبرها نداشته باشیم ایکاش نمیامدم ونمیدیدم بعضی موقعها بی اطلاعی به نفع ادمه مخصوصا وقتی کاری از دستت بر نمیاد اما از اینکه انعکاس دادی کار خوبی کردی مثل اینکه یه تلنگر بعضی موقعها لازمه
دل های سوخته را چه کسی هست که آرام کند. او محکوم به چه جرمی است که اکنون باید بخاطر جامعه ای که در آن زندگی می کنیم آینده ای نامعلوم را یدک بکشد....
:::::::::::::: لینک باکس شهر ::::::::::::: سلام دوست من لینک باکس شهر با 20000+ بازدید در روز افتخار دارد لینک وبلاگ یا وبسایت شما را ثبت نماید تا درصدها سایت و وبلاگ مختلف به نمایش درآید ورتبه سایت شما در موتورهای جستجو افزایش یابد . مراحل ثبت لینک شما در لینک باکس : 1- ابتدا کد لینک باکس را در سایت یا وبلاگ خود قرار دهید . 2- عنوان لینک را به همراه آدرس وبسایت یا وبلاگ خود از طریق فرم زیر لینک باکس ارسال کنید . با تشکر
به خدا نمی دونم چی بنویسم و اصلا نمی تونم بنویسم... متاسفانه مثل همیشه که از چیزی شوک یا ناراحت می شم فقط باید اشک بریزم... چرا؟ چرا مادری تا این حد حساس و ریزبین مجبور شده این کارو کنه؟ امید این عاقبتش چی شده؟... می دونم که الان تو دلت به من می خندی و می گی این نمونه ای از خرواره ولی به هر حال خیلی دوس دارم بدونم این فرشته ی معصوم چه اتفاقی براش افتاده خیلی پست تلخ و عجیبی بود امید دل... گمونم تا چند وقت نتونم فراموشش کنم
نمی خوام بگم اینهم مشتی نمونه خروار...اما چه سود کاش این عکس دل کسانی را که قرص و محکم در پستوهای سیاست آرمیده اند را بیدار کند.من وتو چکار می توانیم بکنیم.
نمی دونم چرا این جوری شدم! نمی تونم از پستت بگذرم... صفحه ی وبت باز مونده و من هر چند دقیقه یه بار برمیگردم و این نوشته رو می خونم و اشک می ریزم... حالم خیلی بده امید... تو رو خدا اگه می دونی چه بلایی سرش اومده بهم زودی بگو(حتما منبعی که این عکسو داشته از بقیه ش هم باخبره) بیشتر نگران مادرشم تا خودش... خدا کمکش کنه/ کاش بشه بچه ش بهش برگرده.
من شرمنده تو و تمام مادرانم.فقط یک تلنگر بود.کاش دوربین مدار بسته ای همین الان فلاکت بچه های فقر و پدران کارتن خواب و جوانان اسیر سرنگ را به تصویر می کشید.آنگاه دیگر شهر را سیل اشکهایمان نابود می کرد.
درود امید عزیز با دیدن این تصویر واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم البته هر کسی این تصویر را ببینه متاثر خواهد شد چه به سر ایران وایرانی اومده خیلی متاسفم برای خودم وجامعه ای که در ان زندگی میکنم بامید روزی که هر ایرانی به داشتن کشورش و مردمانش ببالد و سرش را بالا بگیرد پیروز وپاینده باشی
تاثر من و تو به چه درد آن کودک بی آتیه میخورد.آتیه هرکودکی با پدر و مادر است که شکل می گیرد.
درود راستش فقط می تونم بگم متاسفم. من مادر نیستم که احساس مادرانه ام مرا درگیر این لاعلاجی کند، اما انسانم.
پست این دفعه تون خیلی خوبه. البته دیر زمانی نیست که دوباره دارم به وبلاگتون سر می زنم. پست قبل اینقدر طولانی بودکه شهامت کامنت نگاری رو از من گرفت.
سلام بر آمی تیس.اگر همان آمی تیس سابقی بسیار خوشحالم که شمارا دوباره می بینم.راستش نگران تان بودم.هنوز یاد نظرات ارزشمند شما فراموشم نشده است.(اگر هم آمی تیس دیگری هستی به جمع غمگین ما خوش آمدی )!!!
امیدجان راستش وقتی این مطلب رو در جام جام خوندم کلی پنهونی اشک ریختم . بعد که با اطرافیان در موردش صحبت کردیم کلی تجریه تحلیل کردند . هر کسی یه چیزی میگفت و از زاویه ی دید خودش در مورد خبر نظری میداد . ولی همش ته دلم میگفتم خدا به پدر و مادرش صبر بده .
تجزیه تحلیل زاویه دید ... چیزهایی است که اینروزها خیلی می شنویم. دستان کوچک این کودک هیچ تحلیلی را بی دست و نوازش مادر قبول ندارد.
از صبح فقط اشک ریختم و روز خوبی نبود و گلوم بغض بدی داشت ......بماند عصر وقتی اومد منزل مادر داشت برنامه به خانه بر میگردیم نگاه می کردو گزارش نشون داد یک خانواده 5تا بچه بدنیا اوردن و بامشکلات زیادی داشتن این بچه ها رو بزرگ می کردند یک لحظه که این عکس بچه تو ذهنم حک شده بود جلوی چشمام اومد . تنها اون لحظه برای مادرش برکت خواستم چون نمی تونستم قضاوت کنم به چه دلایلی این کار انجام دادند تواون لحظه خداتو دلم انداخت فقط دعا کن دعا . شما هم دعا کنید
من هم برنامه را دیدم....نمی دانم از چه کسی باید شاکی باشم.سرنوشت تقدیر مسولان پدر و مادرش و....فقط خدا کنه عاقبت بخیر بشه
سلام دایی این عکس بچه ی کیه؟ چون خطش مال آدم بزرگاس من نمی تونم بخونم مامی هم می گن ریز نوشته نمی شه خوند ولی شکل بچه ی دختر عمه ی منه شکل محمد طه من یه قصه ی دیگه نوشتم میشه شما بیای بخونیش؟ مرسی
علیک سلام دایی جان.اگه می دونستم کیه که عکسشو اینجا نمی ذاشتم دایی جان. اگه خوب خونده نمیشه عکسو ذخیره کن با کمک مامی بخونش.البته تو این سن اکثر بچه های ناز نازی مثل همند.مهم اینه که همه شون معصوم و بی گناهند.مثل خودت گلم. چه خوب!!! زودی میام قصه اتو می خونم.منتظر باش
سلام چه عجب کوتاه کردی صفحع را لابد ایتالیاکابلش اشکال داشته سرعت کم شده (خنده) یک شاعرافغان شعربرایت سروده امید : ساعت ٥:۳٥ ب.ظ روز ۱۳۸٩/٢/۱٦ بسم الله الرحمن الرحیم
امام خمینی:درودبی پایان برعلی ابن ابیطالب که بادژخیمان بصورت ومقدس نماهای بدترازکفارجنگید وازهیچ چیزنهراسید
آنجیلاپگاهی شاعرافغانستانی:
ایکاش تو شوی بدلم سبز تا ابد
این سرزمین خشک مگر با تو بشکفد
آیی و نو بهار چکی از دوچشم ابر
آنروز عاشقانه ترین روز من شود١
زآنروز پر زبال ملائک حضور شعر
زآنروز حس هر غزلم پر شود زشهد
این اضطرابها که جو عادتم شده
این لرزِ اضطراب رهایم کند ، رود
من درد را چشیده ام این سالها غریب٢
غربت هم هی زخم مرا تازه میکند
سوزان این تنور منم از دو دست غم٣
این دستهای غم ، الهی که بشکند۴
دوران ماست پر شده از درد ،کوه کوه
این درد میشود که بپایان ِ خود رسد؟
شور صدای سبز کسی میرسد ز دور:
از یأس نی ، بباید از امید حرف زد!
پگاهی
فرانکفورت اپریل 2010
---------------
١-روزی که اسلام امام خمینی دوباره حاکم شود
٢- سال های غربت اسلام امام خمینی وناب محمدی
٣-شهیدمهدی باکری بعدازدفاع مقدس و[رفتن امام]عده ای [بواسطه ظلم های فرقه مصباحیه]ازقصه دق میکنند[ مانند آیت الله توسلی رئیس دفترامام درسال گذشته ]
سلام داداش امید . روز جمعه بخیر دوست خوبمون روبیناز میگه که متاسفانه نمیتونه وارد بلاگ شما بشه و بمن گفته که به شما خبر بدم . در ضمن در جواب کامنتی که برای ایشون گذاشتین هم همین رو متذکر شده . البته فکر میکنم مشکل از سروری باشه که بهش امکان اتصال میده
هم از شما هم از روبیناز عزیز ممنون که خبر دادید.به زحمت افتادین.
موافق این برنامه نیستم چرا که به عنوان یک مادر می توانم حدس بزنم کسی که جگر گوشه اش را سر راه می گذارد به چه مرحله ای رسیده و بهتر است این بچه در شرایط بهتری تربیت شود چه بسا مادرانی که صلاحیت پرورش بچه هایشان را ندارند و اینده دردناکتری در انتظارشان است .کما اینکه مادر این بچه شاید سالها بعد به دنبال بچه خودش بیاید اما اکنون چنین کاری را نمی کند
ممنونم بزرگوار. چون شما مادرید این لحظات را بیشتر حس می کنید.بروی چشم از پیشنهادم منصرف شدم.
سلام امید دل تو هم از حرص دادن ملت لذت می بریا! این کامنتا چیه تو وب سارا نوشتی؟! می خوام برمو چند وقتیه هوای رفتن به سرم زده!!! کجا انشالله؟ سفری به لاس وگاس در پیشه یا شایدم کشورهای متمدن اروپایی؟ اگه رفتی فرانسه سوغات زیاد بیار که ............. راستی امید دل... چرا کامنتای اخیرت که برای من ثبت شده تو پستای قبلیم نوشتی؟!!! پست جدیدم باز نمی شه؟ منکه با پیشنهاد خود شما کاری کردم فقط پست اخری نمایش داده بشه یعنی هنوزم وبلاگم ایراد داره و پستا سخت باز می شن؟
جدی نگیر آبجی .یه وقتهایی آدم جو گیر میشه.نمونه اش همینه که می بینم توسط برخی دوستان ISP در حال حذف شدن هستم ناراحت میشوم.انشاالله همیشه در کنار شما دوستان خوب خواهم بود.قول میدم.
تو روووووووووووووووووووووووووووو خدا یه پست جدیدبذار شما .. مردیم از سوت و کوری نت ... اینطوری ادم مجبوره بره سراغ درس و مشق .. شما که نمیخوای من به راه بیراهه برم .. این شکلک رو چون خیلی دوست داشتم گذاشتم..
اول از همه سلام .. اگه من بخوام یه روزی علاقه مند به رشته بوووووووووووووووووووووووق .. دانشگاه بوووووووووووووووووووووووووووق بشم همون بهتر که برم بمیرم آقا ... !!! مرگ بهتر از اینه که نمیتونم بگم چی میخونم .. نه بگم کجا میخونم نه با کیا .. و ایضا --- بابا نشدم .. .. فکر هم نمیکنم بتونم بشم .. ولی ماجرا بچه ها چیه .. من به عنوان عضوی از این جامعه کوفتی نگران شدم بدجور .. فکر نمیکنم آیکونی مونده باشه ..
ماشاالله..خدا برکت بده به این شکلکها.هر چی احساسات درونی داشتی با این شکلکها بیان فرمودید.نگران نباشید منظور یکی دوتا از پستام بود.حیف شد!!!
گاهی میگوییم برویم تغییر رشته بدهیم ... کافی است هر مقدار که ما خاری بودیم به چشمشان .. که این زمان آنها تنه درختی هستند در چشم ما ... .. و گاهی دوباره میگوییم .. باید بمانیم تا حرصشان بدهیم .. که عجیب حرص میخورند ها .. در هر حال فعلا کیبورد و قدرت تایپ شما همیشگی بادا ...
ما هم مینویسیم که اگر ننویسیم همانا منهدم میشویم ... بوووووووووووووم ...
سلام.. شب خوش .. این بچه که عکس و لینک خبرشو گذاشتین .. زن گرفت رفت سر خونه زندگیش .. شما نمی خوای یه پست جدید بذاری؟؟ منمکههمیشه فعال .. همبلاگ خودم به روزه .. هم مشق من..
ای بابا ! خدا کنه همینجوری که می گی بشه! زن بگیره بچه دار بشه و... حس آپ کردن ندارم.چشم حتما سر می زنم
امید عزیز عجب سحری داره این عالم مجازی وقتی یک دوست پیدا میکنی و با اینکه ندیدیش اما دلت براش تنگ میشه وقتی مینویسی چهراش رو موقع خوند تصور میکنی و اگر کمی دیر بهت سر بزنه دلت هزار راه میره خدا این دوستیها رو از من نگیره که بد جور بهش نیاز دارم
هم سحر داره هم سحر !!!! وجود دوستان عزیزی چون شما مرا دلگرم به ماندن می کند
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
کجاست ؟؟
کجاست اون کسی که میگه هنوز جا داریم .. برای کسانی که میتونند زندگی کنند ..
نمی پرسه کجا ..
چطوری ...
این اولین پست کوتاه تو ... بجور اشکم رو در آورد .. بند نمیاد لعنتی ..
بیچاره پدر و مادرش که پاره تن شونو بخاطر شرائط روزگار به دست تقدیر سپردند.حتما الان پشیمونند...خدا صبرشون بده.
امید سوختم
بد جور حالم گرفته شد
خدایا میشه که دیگه از این عکسها و خبرها نداشته باشیم
ایکاش نمیامدم ونمیدیدم
بعضی موقعها بی اطلاعی به نفع ادمه مخصوصا وقتی کاری از دستت بر نمیاد
اما از اینکه انعکاس دادی کار خوبی کردی
مثل اینکه یه تلنگر بعضی موقعها لازمه
دل های سوخته را چه کسی هست که آرام کند.
او محکوم به چه جرمی است که اکنون باید بخاطر جامعه ای که در آن زندگی می کنیم آینده ای نامعلوم را یدک بکشد....
سلام :
متاسف شدم ای کاش این عکس را با نوشته واضح تر می دادی من می گذاشتم تو وبلاگم
دلم براش سوخت یه لحظه دلم خواست من پیداش می کردم
منبع خبر در لینک پایین عکس موجوداست.اما چه فایده !!!
او شاید سالها بعد که به آرشیو روزنامه نگاه کند بی تردید خیلی ها را محکوم کند...
ممنونم ازت... با تبادل لینک موافقی؟
سلام پسر خوب !!! من با تبادل مهر و عاطفه در این شهر بی رحم موافقم.شما هم موافقید؟!
کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد [گل]
منتظرتم
از انعکاس مجدد این مطلب متشکرم.کاش زنجیره ای از دوستان این عکس را منتشر کنند .شاید دستان کوچک این کودک بار دیگر گرمای دستان مادر را حس کند.!!!!
:::::::::::::: لینک باکس شهر :::::::::::::
سلام دوست من
لینک باکس شهر با 20000+ بازدید در روز افتخار دارد لینک وبلاگ یا وبسایت شما را ثبت نماید تا درصدها سایت و وبلاگ مختلف به نمایش درآید ورتبه سایت شما در موتورهای جستجو افزایش یابد .
مراحل ثبت لینک شما در لینک باکس :
1- ابتدا کد لینک باکس را در سایت یا وبلاگ خود قرار دهید .
2- عنوان لینک را به همراه آدرس وبسایت یا وبلاگ خود از طریق فرم زیر لینک باکس ارسال کنید .
با تشکر
ببخشید در لینک باکس شهر شما اثری از فقر هست؟
به خدا نمی دونم چی بنویسم و اصلا نمی تونم بنویسم... متاسفانه مثل همیشه که از چیزی شوک یا ناراحت می شم فقط باید اشک بریزم...
چرا؟ چرا مادری تا این حد حساس و ریزبین مجبور شده این کارو کنه؟
امید این عاقبتش چی شده؟... می دونم که الان تو دلت به من می خندی و می گی این نمونه ای از خرواره ولی به هر حال خیلی دوس دارم بدونم این فرشته ی معصوم چه اتفاقی براش افتاده
خیلی پست تلخ و عجیبی بود امید دل... گمونم تا چند وقت نتونم فراموشش کنم
نمی خوام بگم اینهم مشتی نمونه خروار...اما چه سود
کاش این عکس دل کسانی را که قرص و محکم در پستوهای سیاست آرمیده اند را بیدار کند.من وتو چکار می توانیم بکنیم.
نمی دونم چرا این جوری شدم!
نمی تونم از پستت بگذرم... صفحه ی وبت باز مونده و من هر چند دقیقه یه بار برمیگردم و این نوشته رو می خونم و اشک می ریزم... حالم خیلی بده امید... تو رو خدا اگه می دونی چه بلایی سرش اومده بهم زودی بگو(حتما منبعی که این عکسو داشته از بقیه ش هم باخبره) بیشتر نگران مادرشم تا خودش... خدا کمکش کنه/ کاش بشه بچه ش بهش برگرده.
می گم دایی امید دل
به مادرش یه میلیون تعلق نگرفته بود که بتونه یکی دو ماه شیر خشک نان یک و قطره ی ویتامین آ_د بخره؟
دایی جان اون یک میلیون را باید به کسانی داد که مستحق ترند.کسانی که آینده ای سرشار از جمعیت را آرزومندند.
کاش بدنش به ما که این مامان من انقدر گریه نکنه
من شرمنده تو و تمام مادرانم.فقط یک تلنگر بود.کاش دوربین مدار بسته ای همین الان فلاکت بچه های فقر و پدران کارتن خواب و جوانان اسیر سرنگ را به تصویر می کشید.آنگاه دیگر شهر را سیل اشکهایمان نابود می کرد.
درود امید عزیز
با دیدن این تصویر واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم البته هر کسی این تصویر را ببینه متاثر خواهد شد
چه به سر ایران وایرانی اومده خیلی متاسفم برای خودم وجامعه ای که در ان زندگی میکنم
بامید روزی که هر ایرانی به داشتن کشورش و مردمانش ببالد و سرش را بالا بگیرد
پیروز وپاینده باشی
تاثر من و تو به چه درد آن کودک بی آتیه میخورد.آتیه هرکودکی با پدر و مادر است که شکل می گیرد.
واژه ی پیدا نمیکنم.
غیر فقر چیز دیگه هم می تونه باشه ؟!!
فقط میدونم برای مدتی روزم خراب هست .و اشک هم امان نمی دهد .
ای خداوند بزر گ این بچه رو می سپاریم
به دستان تو
تو بهتر از هر کسی می دانی .
خداوندا این فرزند زیبا رو در نظر تو بهترین است لطفا برای او بهترین بخواه .
الهی آمین
.
سکوت سرشار از ناگفته هاست!!!
درود
راستش فقط می تونم بگم متاسفم. من مادر نیستم که احساس مادرانه ام مرا درگیر این لاعلاجی کند، اما انسانم.
پست این دفعه تون خیلی خوبه. البته دیر زمانی نیست که دوباره دارم به وبلاگتون سر می زنم. پست قبل اینقدر طولانی بودکه شهامت کامنت نگاری رو از من گرفت.
سلام بر آمی تیس.اگر همان آمی تیس سابقی بسیار خوشحالم که شمارا دوباره می بینم.راستش نگران تان بودم.هنوز یاد نظرات ارزشمند شما فراموشم نشده است.(اگر هم آمی تیس دیگری هستی به جمع غمگین ما خوش آمدی )!!!
آخی
چقدر نازه
آره تو خواب خیلی نازه.کاش وقتی بیدار می شود و ....
امیدجان راستش وقتی این مطلب رو در جام جام خوندم کلی پنهونی اشک ریختم . بعد که با اطرافیان در موردش صحبت کردیم کلی تجریه تحلیل کردند . هر کسی یه چیزی میگفت و از زاویه ی دید خودش در مورد خبر نظری میداد . ولی همش ته دلم میگفتم خدا به پدر و مادرش صبر بده .
تجزیه تحلیل زاویه دید ... چیزهایی است که اینروزها خیلی می شنویم.
دستان کوچک این کودک هیچ تحلیلی را بی دست و نوازش مادر قبول ندارد.
این هم لینک مطلب در روزنامه ی جام جم
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100873801400
میبخشی که بی اجازه لینک رو گذاشتم .
اجازه ما دست شماست.منبع عکس در ذیل عکس آمده بود داداش گلم.
تشریف نمیارید ؟؟
از صبح فقط اشک ریختم و روز خوبی نبود و گلوم بغض بدی داشت ......بماند عصر وقتی اومد منزل مادر داشت برنامه به خانه بر میگردیم نگاه می کردو گزارش نشون داد یک خانواده 5تا بچه بدنیا اوردن و بامشکلات زیادی داشتن این بچه ها رو بزرگ می کردند یک لحظه که این عکس بچه تو ذهنم حک شده بود جلوی چشمام اومد . تنها اون لحظه برای مادرش برکت خواستم چون نمی تونستم قضاوت کنم به چه دلایلی این کار انجام دادند تواون لحظه خداتو دلم انداخت فقط دعا کن دعا . شما هم دعا کنید
من هم برنامه را دیدم....نمی دانم از چه کسی باید شاکی باشم.سرنوشت تقدیر مسولان پدر و مادرش و....فقط خدا کنه عاقبت بخیر بشه
خودشه
خوشحالم که خودشه !!!!
سلام دایی
این عکس بچه ی کیه؟
چون خطش مال آدم بزرگاس من نمی تونم بخونم مامی هم می گن ریز نوشته نمی شه خوند ولی شکل بچه ی دختر عمه ی منه
شکل محمد طه
من یه قصه ی دیگه نوشتم
میشه شما بیای بخونیش؟
مرسی
علیک سلام دایی جان.اگه می دونستم کیه که عکسشو اینجا نمی ذاشتم دایی جان.
اگه خوب خونده نمیشه عکسو ذخیره کن با کمک مامی بخونش.البته تو این سن اکثر بچه های ناز نازی مثل همند.مهم اینه که همه شون معصوم و بی گناهند.مثل خودت گلم.
چه خوب!!! زودی میام قصه اتو می خونم.منتظر باش
این جوابی که به کامنتها دادی بیشتر دل آدم رو میسوزنه ..
راست میگی شما .. این فقط یه نمونه است ..
من چسارتا گفتم آپ کردما .. شما چرا نیومدی ؟
حرف اصلی رو چهره معصوم ناز بچه گفته.اینا همه اش حاشیه است بر اصل موضوع.
دختر جان یه کم صبر کن میام.وااااه چقدر عجله داری آبجی !!!
سلام.
ممنون که خبرم کردی .
من که قبلا این ژست شما را به دعوت یکی از دوستان خوانده و نظر داده بودم. دوباره نظر بدم /!!؟
حضور شما برایم بهترین نظر است.ممنون که سر زدید.
سلام .. دیگه عجله ا ی ندارم ...
هر وقت تشریف آوردین .. قدمتون روی چشم ..
سلام چه عجب کوتاه کردی صفحع را
لابد ایتالیاکابلش اشکال داشته سرعت کم شده (خنده)
یک شاعرافغان شعربرایت سروده امید :
ساعت ٥:۳٥ ب.ظ روز ۱۳۸٩/٢/۱٦
بسم الله الرحمن الرحیم
امام خمینی:درودبی پایان برعلی ابن ابیطالب که بادژخیمان بصورت ومقدس نماهای بدترازکفارجنگید وازهیچ چیزنهراسید
آنجیلاپگاهی شاعرافغانستانی:
ایکاش تو شوی بدلم سبز تا ابد
این سرزمین خشک مگر با تو بشکفد
آیی و نو بهار چکی از دوچشم ابر
آنروز عاشقانه ترین روز من شود١
زآنروز پر زبال ملائک حضور شعر
زآنروز حس هر غزلم پر شود زشهد
این اضطرابها که جو عادتم شده
این لرزِ اضطراب رهایم کند ، رود
من درد را چشیده ام این سالها غریب٢
غربت هم هی زخم مرا تازه میکند
سوزان این تنور منم از دو دست غم٣
این دستهای غم ، الهی که بشکند۴
دوران ماست پر شده از درد ،کوه کوه
این درد میشود که بپایان ِ خود رسد؟
شور صدای سبز کسی میرسد ز دور:
از یأس نی ، بباید از امید حرف زد!
پگاهی
فرانکفورت اپریل 2010
---------------
١-روزی که اسلام امام خمینی دوباره حاکم شود
٢- سال های غربت اسلام امام خمینی وناب محمدی
٣-شهیدمهدی باکری بعدازدفاع مقدس و[رفتن امام]عده ای [بواسطه ظلم های فرقه مصباحیه]ازقصه دق میکنند[ مانند آیت الله توسلی رئیس دفترامام درسال گذشته ]
۴-تبت یداابی لهب وتب ،دست های فرقه مصباحیه وانجمن حجتیه وطالبان الهی که بشکند
راستی حرفهای دوستان رادرتحلیل پست وسوال وجواب ها خوندم ولی چشم ندیدمتن رابخونم
کاش پیام متن راتایپ میکردی جاهای دیگه هم دیدم
----------
راستی اگرعدد۲زیتون سیاسی را۹نمائی لینکتش فعال میشه انشالله
۱فعال است اما هک شده به مدیریتش دسترسی ندارم مطالبش بدردمیخوره باشد
دم اون رفیقی گرم که گاهی روی تاقچه دلش عکس مارو هم گرد گیری میکنه و یاد ما هم میوفته....
به روزم
منتظرتم...[گل]
زیبا و معصوم
اما ما ها معصو میت از دست رفته ایم!
سلام ..
من نمی دونم چرا همه ساز رفتن میزنن ..
کجا میخوای بری شما ؟؟
از هر طرف بخوای بری خدا نکنه و اصلا نباید بری .. میفهمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
من اصلا حالم خوش نیستا ..
شما سریعا میای مینویسی که نمیری ...
زووووووووووووووووووووووود ..
چشم بابا!!! ماشاالله چقدر خشن شدیا.اصلا بهت نمیادا...بنده الان سریعا میام مینویسم که نمیرم....!!!
سلام داداش امید . روز جمعه بخیر
دوست خوبمون روبیناز میگه که متاسفانه نمیتونه وارد بلاگ شما بشه و بمن گفته که به شما خبر بدم . در ضمن در جواب کامنتی که برای ایشون گذاشتین هم همین رو متذکر شده . البته فکر میکنم مشکل از سروری باشه که بهش امکان اتصال میده
هم از شما هم از روبیناز عزیز ممنون که خبر دادید.به زحمت افتادین.
سلام .
واقعا نمی دونم چی باید بگم . وحشتناک بود
ممنون که سر زدید مسعود جان.
سلام :
موافق این برنامه نیستم چرا که به عنوان یک مادر می توانم حدس بزنم کسی که جگر گوشه اش را سر راه می گذارد به چه مرحله ای رسیده و بهتر است این بچه در شرایط بهتری تربیت شود چه بسا مادرانی که صلاحیت پرورش بچه هایشان را ندارند و اینده دردناکتری در انتظارشان است .کما اینکه مادر این بچه شاید سالها بعد به دنبال بچه خودش بیاید اما اکنون چنین کاری را نمی کند
ممنونم بزرگوار. چون شما مادرید این لحظات را بیشتر حس می کنید.بروی چشم از پیشنهادم منصرف شدم.
سلام امید دل
تو هم از حرص دادن ملت لذت می بریا! این کامنتا چیه تو وب سارا نوشتی؟! می خوام برمو چند وقتیه هوای رفتن به سرم زده!!! کجا انشالله؟ سفری به لاس وگاس در پیشه یا شایدم کشورهای متمدن اروپایی؟ اگه رفتی فرانسه سوغات زیاد بیار که .............
راستی امید دل... چرا کامنتای اخیرت که برای من ثبت شده تو پستای قبلیم نوشتی؟!!! پست جدیدم باز نمی شه؟ منکه با پیشنهاد خود شما کاری کردم فقط پست اخری نمایش داده بشه یعنی هنوزم وبلاگم ایراد داره و پستا سخت باز می شن؟
جدی نگیر آبجی .یه وقتهایی آدم جو گیر میشه.نمونه اش همینه که می بینم توسط برخی دوستان ISP در حال حذف شدن هستم ناراحت میشوم.انشاالله همیشه در کنار شما دوستان خوب خواهم بود.قول میدم.
عکس سرداران شهید[گل]
خسته نباشید
منتظرتم
۱-ایا ماهواره به اخلاق وشئون اسلامی اسیب می رساند .چرا
--------------------------------------------------------------------------------
۲-ایاماهواره در زندگی فرزندانتان تاثیر ایجاد می کند چرا
--------------------------------------------------------------------------------
۳-ایا شما با ماهواره مخالفی با موافق .چرا
تو روووووووووووووووووووووووووووو خدا
یه پست جدیدبذار شما .. مردیم از سوت و کوری نت ...
اینطوری ادم مجبوره بره سراغ درس و مشق ..
شما که نمیخوای من به راه بیراهه برم ..
این شکلک رو چون خیلی دوست داشتم گذاشتم..
اول از همه سلام ..
اگه من بخوام یه روزی علاقه مند به رشته بوووووووووووووووووووووووق .. دانشگاه بوووووووووووووووووووووووووووق بشم همون بهتر که برم بمیرم آقا ... !!!
مرگ بهتر از اینه که نمیتونم بگم چی میخونم .. نه بگم کجا میخونم نه با کیا .. و ایضا
---
بابا نشدم .. .. فکر هم نمیکنم بتونم بشم ..
ولی ماجرا بچه ها چیه .. من به عنوان عضوی از این جامعه کوفتی نگران شدم بدجور ..
فکر نمیکنم آیکونی مونده باشه ..
ماشاالله..خدا برکت بده به این شکلکها.هر چی احساسات درونی داشتی با این شکلکها بیان فرمودید.نگران نباشید منظور یکی دوتا از پستام بود.حیف شد!!!
بلاگ حذفوندین مگه خدای نکرده ؟؟
خدا نکنه خانم!!! هنوز به مرحله خودکشی نرسیدم!!!
سلام امید جان وبلاگت یه کم عجیب به نظر میرسه و باید بیشتر بهت سر بزنم و مطالبت رو کامل بخونم تا بتونم نظرم رو بدم. خوشحال میشم تو رو توی وبم ببینم
سلام بر امید دلمان
مشق من و ترمه به روزه و در حسرت نقدهای استخوان سوز شما بال بال میزنن... بقدمید بر چشمان ما
دوست دارم الان بخونیم و نظرت رو بگی
حکایت گوساله[گل]
از اینکه سر میزنید ممنونم
منتظرتم
خوش به حال گوساله ها که بخاطر مجسمه اش معروف شدند.
سلام ...
بعد یه غیبت طولانی ... یه هفته ای ... من پست جدید نگاریدم ..
همچین کبری هم نبود صغری بود.حالا چرا اشک تو چشات جمع شده.بابا زود میام !!!
گاهی میگوییم برویم تغییر رشته بدهیم ... کافی است هر مقدار که ما خاری بودیم به چشمشان .. که این زمان آنها تنه درختی هستند در چشم ما ...
.. و گاهی دوباره میگوییم .. باید بمانیم تا حرصشان بدهیم .. که عجیب حرص میخورند ها ..
در هر حال فعلا کیبورد و قدرت تایپ شما همیشگی بادا ...
ما هم مینویسیم که اگر ننویسیم همانا منهدم میشویم ... بوووووووووووووم ...
دشمن تان منهدم بادا....
همیشه میگن مهر و عاطفه ی بین والدین و فرزندان بخصوص مادر نمونه ای مثال زدنی از مهر و محبت خدا به بندگانش هست
نمی دونم چه کسی رو باید مقصر دونست
مملکتی که به خاطر فشار زندگی حاضر به گذشتن از پاره تنشون میشن... یا خدایی که ....
این بچه بیشتر می سوزه یا پدر مادرش؟
چی میشه که دیگه اینجور وقایع رو نشنویم
کی میشه که دیگه فقیری رو نبینیم
چه می کنند با ما در این دو روز دنیایی که زنده ام!
سلام..
شب خوش ..
این بچه که عکس و لینک خبرشو گذاشتین .. زن گرفت رفت سر خونه زندگیش ..
شما نمی خوای یه پست جدید بذاری؟؟
منمکههمیشه فعال .. همبلاگ خودم به روزه .. هم مشق من..
ای بابا ! خدا کنه همینجوری که می گی بشه! زن بگیره بچه دار بشه و...
حس آپ کردن ندارم.چشم حتما سر می زنم
سلام بر امید دل
نمی خوای این پستو عوض کنی؟
به اندازه ی کافی دلمون خون شد... پس بجنب لطفا
دلت سبز آبجی .شرمنده چشم به زودی زود
امید عزیز
عجب سحری داره این عالم مجازی
وقتی یک دوست پیدا میکنی و با اینکه ندیدیش اما دلت براش تنگ میشه
وقتی مینویسی چهراش رو موقع خوند تصور میکنی
و اگر کمی دیر بهت سر بزنه دلت هزار راه میره
خدا این دوستیها رو از من نگیره که بد جور بهش نیاز دارم
هم سحر داره هم سحر !!!!
وجود دوستان عزیزی چون شما مرا دلگرم به ماندن می کند