زندگی نامه امام علی بن موسی الرضا ( علیه السلام ) مقدمه : امام علی بن موسی الرضا علیه السلام هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می باشند . ایشان در سن 35 سالگی عهده دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی ها و رنج بسیاری را بر امام روا داشتند و سرانجام مامون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند . در این نوشته به طور خلاصه ، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماییم . نام ، لقب و کنیه امام : نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهور ترین لقب ایشان " رضا " به معنای " خشنودی " می باشد . امام محمد تقی علیه السلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می فرمایند : " خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده اند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند " . یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می باشد . جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش ، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است ، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است . این توانایی و برتری امام ، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات ، کاملاً این مطلب روشن می گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی تواند سرچشمه گرفته باشد . پدر و مادر امام : پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم ( علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامی شان " نجمه " نام داشت . تولد امام : حضرت رضا ( علیه السلام ) روز پنج شنبه یا جمعه ، در یازدهم ذیقعده الحرام سال 148 هجری ، یک سال پس از شهادت امام جعفر صادق علیه السلام در مدینه منوره دیده به جهان گشودند . از قول مادر ایشان نقل شده است که : " هنگامی که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی کردم و وقتی به خواب می رفتم ، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر " لااله الاالله " را از شکم خود می شنیدم ، اما چون بیدار می شدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید . هنگامی که وضع حمل انجام شد ، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می داد ؛ گویی چیزی می گفت " . نام : علىّ ، صلوات اللّه و سلامه علیه . کنیه : ابوالحسن ثانى ، ابوعلىّ و ... . القاب : رضا ، صابر ، زکىّ ، وفىّ ، ولىّ ، رضىّ ، ضامن ، غریب ، نورالهدى ، سراج اللّه ، غیظ المحدّثین ، غیاث المستغیثین و ... . پدر : امام موسى کاظم ، باب الحوائج إلى اللّه علیه السلام . مادر : شقراء ، معروف به خیزران ، امّ البنین ، و بعضى گفته اند : نجمه بوده است . نظیر این واقعه ، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است ، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد ، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است . نقش انگشتر : حضرت داراى سه انگشتر بود ، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از : " حَسْبىَ اللّهُ " ، " ما شاءَ اللّهُ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ " ، " وَلیی اللّهُ " . امامت حضرت رضا ( علیه السلام ) : امامت و وصایت حضرت رضا ( علیه السلام ) بار ها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرین شان و رسول اکرم ( صلی الله و علیه و اله ) اعلام شده بود . به خصوص امام کاظم ( علیه السلام ) بار ها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه ای از آنها اشاره می نمائیم . یکی از یاران امام موسی کاظم ( علیه السلام ) می گوید : " ما شصت نفر بودیم که موسی بن جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود . فرمود : " آیا می دانید من کیستم ؟ " گفتم : " تو آقا و بزرگ ما هستی " . فرمود : " نام و لقب من را بگوئید " . گفتم : " شما موسی بن جعفر بن محمد هستید " . فرمود : " این که با من است کیست ؟ " گفتم : " علی بن موسی بن جعفر " . فرمود : " پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد " ". در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى اکرم نقل می کند امام رضا ( علیه السلام ) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده اند . امام صادق ( علیه السلام ) نیز مکرر به امام کاظم می فرمودند که " عالم آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می باشد " . حدیث سلسلة الذهب : در طول سفر امام به مرو ، هر کجا توقف می فرمودند ، برکات زیادی شامل حال مردم ان منطقه می شد . از جمله هنگامی که امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند . مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند ، همگی به استقبال حضرت آمدند . در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی ، به همراه گروه های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت ، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند : " ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار ، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوار تان پیامبر خدا برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد " . امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید . مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند ، بر مرکب امام بوسه می زدند . ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند . تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامی شان و از قول اجداد طاهرین شان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند : " کلمه لااله الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسیکه داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود . " سپس امام فرمودند : " اما این شروطی دارد و من خود از جمله آن شروط هستم " . این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله الاالله که مقوم اصل توحید در دین می باشد ، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است . در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می دانند . اخلاق و منش امام : خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود . با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی نمود . یکی از یاران امام می گوید : " هیچ گاه ندیدم که امام رضا ( علیه السلام ) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند . هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی فرمود . هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگوئی کند . خنده او قهقه نبود بلکه تبسم می فرمود . چون سفره غذا به میان می آمد ، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می نشاند و آنان همراه با امام غذا می خوردند . شب ها کم می خوابید و بسیاری از شب ها را به عبادت می گذراند . بسیار روزه می گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی کرد . کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت . بیشتر در شب های تاریک ، مخفیانه به فقرا کمک می کرد ". یکی دیگر از یاران ایشان می گوید : " فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود . لباس او در خانه درشت و خشن بود ، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می کرد ، خود را می آراست ( لباس های خوب و متعارف می پوشید ) . شبی امام میهمان داشت ، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد ، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند ، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود : " ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی گیریم " . شخصی به امام عرض کرد : " به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد ، به شما نمی رسد " . امام فرمودند : " تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار آنان را بزرگوار ساخت " . مردی از اهالی بلخ می گوید : " در سفر خراسان با امام رضا ( علیه السلام ) همراه بودم . روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگذران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند . من به امام عرض کردم : " فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره ای جداگانه بنشینند " . امام فرمود : " ساکت باش ، پروردگار همه یکی است . پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است " . یاسر ، خادم حضرت می گوید : " امام رضا ( علیه السلام ) به ما فرموده بود : " اگر بالای سرتان ایستادم ( و شما را برای کاری طلبیدم ) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذای تان تمام شود ، به همین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ما را صدا می کرد و در پاسخ او می گفتند : " به غذا خوردن مشغولند " و آن گرامی می فرمود : " بگذارید غذای شان تمام شود " " . یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت : " من از دوستداران شما و پدران و اجداد تان هستم . از حج بازگشته ام و خرجی راه را تمام کرده ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده ام " . امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود : " این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی " . آن شخص نیز دینار ها را گرفت و رفت . از امام پرسیدند : " چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینار ها نبیند ؟ " فرمود : " تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم " . امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می داشتند . یکی از یاران امام رضا ( علیه السلام ) می گوید : " روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم . غلامان حضرت مشغول بنایی بودند . امام در میان آنها غریبه ای دید و پرسید : " این کیست ؟ " عرض کردند : " به ما کمک می کند و به او دستمزدی خواهیم داد " . امام فرمود : " مزدش را تعیین کرده اید ؟ " گفتند : " نه هر چه بدهیم می پذیرد " . امام برآشفت و به من فرمود : " من بار ها به اینها گفته ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید . کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد ، کاری انجام می دهد ، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می کند مزدش را کم داده ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی ، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می فهمد که بیشتر پرداخته ای و سپاسگزار خواهد بود " " . خادم حضرت می گوید : " روزی خدمتکاران میوه ای می خوردند . آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند . حضرت رضا ( علیه السلام ) به آنها فرمود : " سبحان الله اگر شما از آن بی نیاز هستید ، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید " " . مختصری از کلمات حکمت آمیز امام : امام فرمودند : " دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است " . امام فرمودند : " علم و دانش همانند گنجی می ماند که کلید آن سئوال است ، پس بپرسید . خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می باشند : 1- سئوال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده " امام فرمودند : " مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است " . امام فرمودند : " چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است " . امام فرمودند : " نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است " |
سلام.وبلاگ جالبی دارین.خوشحال میشم به ماهم سر بزنین.اگه دوست دارین تبادل لینک کنیم.منو با نام جدیدترین عکس ها و مدهای روز لینک کنید و به منم خبر بدین که به چه نامی لینکتون کنم .لطف کنین پس از ورود از تبلیغاتشم دیدین کنید.ممنون
راستی شما میتونید با استفاده تبلیغات تو وبلاگتون کسبه درامد هم کنید من خودم با کلی تحقیق تو این ۲ تا سایت ثبت نام کردم که خیلی بهتر از سایت های دیگه هستن
سایت کلیک ایران : http://www.clickiran.ir/?sup=12719
سایت فروتل : http://www.frotel.com/ads-reg.php?moarref=2434
پیشنهاد میکنم شماهم امتحان کنید.
سلام اسپم جان.امر دیگه ای باشه درخدمتیم !!!!
عید شما مبارک... انشالله از خدمت حاج حسین خان مرخص شدین داداشی؟
عید شما هم مبارک آبجی .دست حاج حسین عزیز درد نکنه.خیلی باحاله!!!!
سلام امید جان عید میلاد بر شما مبارک باد .
راستش امید جان من منبع اون نوشته رو نمیدونم کار خودمم نیست من اصلا؛ سواد نوشتن ساده رو هم ندارم چه برسه به سیاسی نوشتن .تو گوگل هم هرچی سرچ کردم منبعش و ندیدم .
ولی به توصیه ی شما عمل کردم و تون و ثبت موقت کردم .
سلام امید دل... هفته ی خوب و یکرنگی داشته باشی عزیز دل خواهر
صبح یکشنبه ت بخیر گل داداشی خودم... امید دلی تا همیشه
سلاااااااااااااااااام ... صبح دوشنبه ی امید دل خواهر خوش... بازی امروز یادت نره
سلام امید دل... سه شنبه خوش... خدا رو شکر دیشب تیممون برد... دلم بدجوری شور میزد//
بهداشت سرماخوردگی
1- ابتداطبع خودرابشناسیم ومخالف آن غذابخوریم یعنی اگرسردوتراست(بلغمی)غذای گرم وخشگ بیشترمصرف کنیم
2- ازغذاهای که موادشیمیائی دارند مانند قندوشکر،سوسیس وکالباس وروغن های موجوددربازاراعم ازسرخ کردنی ،مایع ،جامد،کره بسته بندی وشیرینی جات اعم ازمربا،ساندیس،کمپوت،سنیچ و...بپرهیزیم
3- چنانچه باپیشگیری های مذکوربازهم حالت آبریزش بینی ،خلط،گلودرد،سردردبرای مارخ دادبه ترتیب زیرعمل نمائیم
4- داروی بلغم عسل است هرروزطبق فرموده امام رضا سه لقمه باموم بخوریم یاعسل راشربت کرده بنوشیم یعنی اگرازغذاهای دیگراستفاده کنیم درمان نمی شویم مگراینکه عسل بنوشیم واگرعسل بنوشیم وهیچ غذائی نخوریم سالم هستیم.
5- هنگام سردردیک قاشق روغن زیتون خام بنوشیم
6- حین گرفتگی گلو وسرفه قبل وبعدازهرچه میخوریم نمک بچشیم
7- اگرخلط گلو یاآبریزش بینی(عفونت)داریم یک حبه سیررارنده کرده باآب قورت دهیم چون پس ازخوردن سیرفشارمی افتد استراحت نمائیم اگرنیازبودبافاصله مناسب این کارراتکرارکنیم
8- متناسب باهوالباس مناسب برای پیشگیری ازغلبه سدیم واسید بگیریم اعم ازلباس گرم،کلاه،رواندازهنگام خواب
9- جزمواردفوق سایرنکاتی که مطرح است اعم ازمصرف شیروسوپ وداروهمه خرافات است وهیچ جاازنظرعلمی ثابت نشده است فقط براساس فرضیات وحدسیات داروئی تجویزوغذائی پیشنهادمیکنند.
------------
از "یزدی " تا "یزید" !
چهارشنبه, 03 تیر 1388 ساعت 09:18
دوست طلبه ای حکایت جالبی بلاواسطه از مصباح یزدی نقل می کرد، می گفت وقتی آقای مصباح به ملاقات حضرت آیت الله بهجت(ره) می رود، معظم له به او می گوید: " می دانی بین یزدی و یزید فقط جابجایی یک حرف است! "
او سخن آن پیر فرزانه و ربانی را شوخی پنداشته بود، اما همگان می دانیم، آیت الله بهجت اهل شوخی نبود، او با این جمله کوتاه به مصباح تذکر داده بود که فاصله او تا یزید چقدر کوتاه است، او می خواست بگوید که " حرفهای " تو با " یزید" برابر است!
اگر یزید بنام خلیفه الله و امیرالمومنین حکم قتل پسر پیامبر خدا را می گیرد و او را خارجی می خواند، امروز مصباح که در انقلاب نبوده است و امام را افراطی می دانست در مسند شریح قاضی چنین می کند، اگر آنروز آل بو سفیان با دین بازی کردند، امروز نیز با انقلاب چنین کنند، کسانی که دیروز نه تنها در انقلاب نبودند بلکه مخالف بودند و در جنگ نیز گامی برنداشتند داعیه دار انقلابند و اصحاب امام را خارجی می خوانند و فرزند امام را سر می برند و یارانش را خانه نشین می کنند.
نوشته دکتر مهدی خزعلی فرزندشیخ ابوالقاسم خزعلی عضو سابق شورای نگهبان3/4/88
سلام زیتون عزیز! ببخشید این الان پست بود یا کامنت ماشاالله !!!
سلام امید دل خواهر... ۴ شنبه ت قشنگ قشنگ
سلام امید دل . خوبی اخوی ؟ چشمم روشن این نازنین خانم کیه می خوای بهش ستاره بدی ؟
اسم من بد در رفته کجاست این آبجی فریبا که ببینه امید خان می خواد به نازنین ستاره بده
من می رم فردا خود آبجی بیاد تکلیفتو روشن کنه شب خوش
سلام سلام سلام
غروب هستم جهت عرض ادب و ارادت خاص و تشکر و قدردانی از شما خدمت رسیدم .شب خوش و پر ستاره
سلام امید دل خواهر... آخر هفته ت قشنگ//
سلام
ممنون از حضورتون
چرا همه وبلاگتون فقط یک آپه؟
سلام بر ایران (زیتون!!) جهت افزایش سرعت بالا آمدن وبلاگ آخرین آپ نمایش داده می شود.والا هوارتا آپیدیم منت گذارید سمت راست را نگاه کنید!!!
به حرفای این بچه اصلا گوش نده امید دل... نه اینکه خودش مدام مشغول ستاره پراکنی بین نیلو و سحر و خاطره و ترانه و نسیمه همه رو همینطوری میبینهحالا خوبه تازه تاتی تاتی کردنو یاد گرفته و توچیته !!! اگه سن و سالی ازش گذشته بود چه می کرد؟!!!اصلا بهش رو نده خان داداش و یادت نره که حداقل باید شونزده سال دیگه صبر کنه... حالا اگه گل مردابشم شونزده سال به پاش میشینه بذار بشینه (خواهر شوهر بدجنس و ....)
اگر بزرگواری شما نبود اصلا نمی بخشیدمش فقط بخاطر تو آبجی !!!
کجایی امید دل؟
من دستمو بریدم می خوام یه کم خودمو واسه داداشام لوس کنم ولی تو نیستی!
کجاااااااااااااااااااااااااااایی؟
سلام امید جان
ممنون که سر زدی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی(حافظ)
سلاااااااااااااااام خان داداش امید دل.
نگران نباش... چیزی نشده... با در قوطی رب بریده و دو تا بخیه ناقابل خوردهالان هم خیلی بهتره... تقصیر دومادتونم نبوده حرص نخور عزیزم... اما اگه حاج حسین جان خواستن بعضیا رو یه گوش مالی بدن مخالفت نکنکار از محکم کاری عیب نمی کنه
امید دلی تا همیشه
صبح عالی متعالی
امید دلی همیشه//
تقدیم به ندا آقا سلطان
سلام دختر مولانا! درود بر پر و بال تو
دلم گرفت کجا رفتند پرندههای خیال تو
چه بادههای اهورایی که از گلوی تو میجوشید
کدام نعرة دیوانه، حرام کرد حلال تو
نیِ تو بود و نمِ اشکی کنار چشم پرستوها
جز این قصور چه بود آیا گناهِ سال به سال تو
نی است و کنج فراموشی، رباب و روزة خاموشی
گریست حضرت موسیقی نماند بعدِ زوال تو
کجاست شاعر چشمانت ــ پیالههای شهود و شعرـ
هزار میکده "حافظ" بود دوبیتهای زلال تو
نگاه غربت تو شبها رها و رها و رها میرفت
دیار کوچک ما کم بود برای رقص غزال تو
چقدر نیستی و بی تو چقدر وادی ما تنهاست
نیا نیا که نمیارزد امید ما به ملال تو
تمام شهر، ترا دیدند که از کرانة بام من
چگونه پر زدی و میتاخت نسیم، یال به یال تو
کنار آرزوی پرواز، هزار سال زمینگیرم
سلام دختر مولانا! درود بر پر و بال تو
سه شنبه ی امید دل خوش//
چهارشنبه ت قشنگ و آفتابی امید دل
سلام بر امید دل ستاد . خوبی داداشی ؟ من غلط بکنم بی صدا آپ کنم . از دستم در رفت بیا ببین عمو سعید جونم چه کرده شب خوش
سلاااااااااااااااااام امید دل کم پیدا
کجایی داداشی؟!!!! معلومه یه جورایی زیادی مشغولی... از مدل کامنت گذاشتنت تو ستادیا هم کاملا مشخصه... دلمون برای خودت و کامنتای منحصر به فردت تنگ شده حسابی
سلام امید دل . خوبی داداشی ؟ والله از اون جایی که کامنتات یه کم مکث داشت بینش نگران شدم اما امشب که کامنتاتو دیدم که مثل همیشه انرژی بخش بود خوشحال شدم . شاد باشی همیشه
سلام امید دلم
مرسی که سر زدی داداشی
سلااااااااااااااااام امید دل مهربون
مرسی که اومدی وبلاگم عیادت سعید...خدا رو شکر خیلی بهتره
سلام! ممنون از نظرتون.
لطف کردین.
اتفاقا خوب گفتین
من راسش حرفای دلمو مینویسم.هرچی اون بگه همونه
کجااااااااااااااااااااایی امید دل؟ جای کامنتات تو ستادیا خیلی خالیه به خدا//
مطالب پرنوری گذاشتید انشاالله موفق ترازپیش باشید همواره قلمتان نقش قلب ما
------------------
رهبرمعنوی جنبش سبزفاطمه زهراسلام الله علیها است این جنبش توسط خوداو،همسروفرزندانش برعلیه مقدس نماها پایه گذاری شده وتا ظهور فرزندش انشاالله ادامه خواهد یافت
وفریادش همواره برسرکسانی خواهدبود که نص قوانین جمهوری اسلامی رارعایت نمی کنند
خدا مرگم بده نکنه امید دلمون دوباره گیر حاج حسین افتاده... کجااااااااااااااااااااااایی؟//
سلام امید عزیز...به وبلاگم آمدید و مرا مورد لطف خود قرار دادی....واجب بود که پاسخ قدومت را بدهم و از نظر پر مهرت تشکر کنم....
طبق خواسته ات به وبلاگ گروهی شما هم سر زدم و مطالبی رو خواندم....مطمئنم که فردا زمان بیشتری رو به آن اختصاص خواهم داد...ممنون که من رو با وبلاگ زیباتون آشنا کردی....البته این تشکر را آنجا و زیر پستت میخواستم به یادگار بگذارم...اما دریچه ی نظراتت را بسته دیدم....
باری امید عزیز....قدم به روی چشمانم میگذاری اگر گاهگاهی به یک زن هم نگاهی بیاندازی .
سلام امید دل
۴شنبه خوش
خدا بد نده داداشی جون... نوشته بودی کمی کسالت داشتی/ ایشالله که کاملا برطرف شده.
می گم امید جان/حتما باید صبر کنی عید قربون شه پست بذاری؟ خب آپ کن دیگه فدات شم...
مرسی که انقدر مهربون و پر حوصله ای
وبلاگم به روزه امید دل... سربزن//
سلام امید جان . خوبی ؟ من آ÷ کردم باز نگی چراغ خاموش ها . من باز بر می گردم
سلام داداش امید . خوبی ؟ ای قربون اون قلم جادوییت که فوق العاده س . عید قربان مبارک . تعطیلات خوش بگذره .
ای وای امید جون منه خنگ تازه دیدم اون کامنت آپ شدن وبم رو به اسم خودت یعنی امید ثبت کردم
سلام امید دل ... جمعه خوش و عیدت مبارک... میگم این ستاد اگه تو رو نداشت چکار می کرد؟//