دلم ز دنیا سیره بدست غم اسیره............برس به دادم خدا بابام داره میمیره
خدا نگهدارتون دست علی یارتون..............که میروم امشب از کوفه ی غم بارتون
غریبیمو که دیدید گریه به حالم کنید..........یتیمای گرسنه منو حلالم کنید
کوفه تو هر روزو شب رسوندی جونم به لب.....تلافی کن ظلمتو جون تو جونه زینب
ساقی بی کوثرم شده شب آخرم ....... شکر خدا که میرم به دیدن همسرم
تو خاطرات بسپارید حرفای امشبم رو....خیلی مراقب باشید حسینو زینبم رو
یه روز میاد یه دسته عاشق دل شکسته....چند تا به روی نیزه چند تا با دست بسته
گر چه نمک نشناسید اما بچه ها مو بشناسید....از چشاتون میخونم قاطلای عباسی
دلم ز دنیا سیره به دست غم اسیره......دعا کنید که امشب بابام شفا بگیره
بابای مهربونم بابای غرق خونم ......بابای بیمار من دردوبلات به جونم
بگو برایم سخن ولی نگو از کفن.....به جای چاه کوفه بگو به من تو دردت
دلم ز دنیا سیره به دست غم اسیره......دعا کنید که امشب بابام شفا بگیره
http://www.ashege-binamoneshon.blogfa.com/post-43.aspx
------------------------------------------------------
على علیه السلام در سراسر عمر خود با مرگ دست به گریبان بود، او شب هجرت پیغمبر صلى الله علیه و آله در فراش آن حضرت که قرار بود شجاعان قبائل عرب آن را زیر شمشیرها بگیرند آرمیده بود، على علیهالسلام در غزوات اسلامى همواره دم شمشیر بود و حریفان و مبارزان وى قهرمانان شجاع و مردان جنگ بودند، او میفرمود براى من فرق نمیکند که مرگ به سراغ من آید و یا من به سوى مرگ روم بنابر این براى او هیچگونه جاى ترس نبود، على علیه السلام وصیت خود را به حسنین علیهماالسلام چنین بیان فرمود:
''اوصیکما بتقوى الله و ان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما، و لا تأسفا على شىء منها زوى عنکما...'' (4) ؛ شما را به تقوى و ترس از خدا سفارش میکنم و این که دنیا را نطلبید اگر چه دنیا شما را بخواهد و به آنچه از (زخارف دنیا) از دست شما رفته باشد تأسف مخورید و سخن راست و حق گوئید و براى پاداش (آخرت) کار کنید، ستمگر را دشمن باشید و ستمدیده را یارى نمائید....
اى فرزندان من، از مصاحبت فرو مایگان و ناکسان دورى کنید و با مردم صالح و متقى همنشین باشید، اگر در زندگى امرى پیش آید که پاى دنیا و آخرت شما در میان باشد از دنیا بگذرید و آخرت را بپذیرید، در سختیها و متاعب روزگار متکى به خدا باشید و در انجام هر کارى از او استعانت جوئید، با مردم به رأفت و مهربانى و خوشروئى و حسن نیت رفتار کنید و فضائل نفسانى مخصوصا تقوا و خدمت به نوع را شعار خود سازید، کودکان خود را نوازش کنید و بزرگان و سالخوردگان را محترم شمارید. اولاد على علیه السلام خاموش نشسته و در حالی که غم و اندوه گلوى آنها را فشار میداد به سخنان دلپذیر و جان پرور آن حضرت گوش میدادند، تا این قسمت از وصیت على علیه السلام درس اخلاق و تربیت بود که عمل بدان هر فردى را به حد نهائى کمال میرساند آن حضرت این قسمت از وصیت خود را با جمله لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم به پایان رسانید و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظهاى چشمان خدابین خود را نیمه باز کرد و فرمود: اى حسن سخنى چند هم با تو دارم، امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و کفن بپوشان و خودت مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکى شب دور از شهر کوفه جنازه مرا در محلى گمنام به خاک سپار تا کسى از آن آگاه نشود.
سرانجام، آن شب به پایان رسید و علی(ع)به رغم موانعی مانند نوحه گری مرغابیان خانه ام کلثوم و اقدامات پیشگیرانه یاران و فرزندانش رو به سوى مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را سر داد. او در ادامه خفتگان مسجد را بیدار کرد و سپس در محراب به نماز نافله صبح ایستاد . و هنگامی که به سجده رفت ابن ملجم با شمشیر زهر آگین ضربتى بر سر آن حضرت فرود آورد و فرق سر را تا پیشانى شکافت. خون از سر على(ع) جارى شد و محاسن شریف او را رنگین کرد و در این حال صدای علی(ع) بلند شد: "بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الکعبة".
تصاویری از منزل علی (ع)
چاه منزل علی (ع)
على علیه السلام پس از ضربت خوردن در سحرگاه شب 19 رمضان تا اواخر شب 21 در خانه بسترى بود و در این مدت علاوه بر خانواده آن حضرت بعضى از اصحابش نیز جهت عیادت به حضور وى مشرف میشدند و در آخرین ساعات زندگى او از کلمات گهربارش بهرهمند میگشتند از جمله پندهاى حکیمانه او این بود که فرمود: انا بالامس صاحبکم و الیوم عبرة لکم و غدا مفارقکم؛ من دیروز مصاحب شما بودم و امروز وضع و حال من مورد عبرت شما است و فردا از شما مفارقت میکنم.
عموم بنىهاشم مخصوصا خاندان علوى در عین خاموشى گریه میکردند و قطرات اشگ از چشمان آنها بر گونههایشان فرو میغلطید، حسن علیه السلام که از همه نزدیکتر نشسته بود از کثرت تأثر و اندوه، امام علیه السلام را متوجه حزن و اندوه خود نمود على علیه السلام فرمود اى پسرم صابر و شکیبا باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس به صبر و بردبارى توصیه میکنم.
سپس فرمود از محمد هم مواظب باشید او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.
على علیه السلام مجددا از هوش رفت و پس از لحظهاى تکانى خورد و به حسین علیه السلام فرمود پسرم زندگى تو هم ماجرائى خواهد داشت فقط صابر و شکیبا باش که ان الله یحب الصابرین .....
در این هنگام علی علیه السلام در سکرات موت بود و پس از لحظاتی چشمان مبارکش بآهستگی فرو خفت و در آخرین نفس فرمود:
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله.
پس از ادای شهادتین آن لبهای نیمه باز و نازنین بهم بسته شد و طایر روحش باوج ملکوت اعلا پرواز نمود و بدین ترتیب دوران زندگی مردی که در تمام مدت عمر جز حق و حقیقت هدفی نداشت بپایان رسید.
علی مولای مظلومان عالم بگو از نارفیقان چون بنالم از آن شامی که سر در چاه کردی مرا از درد خویش آگاه کردی طنین ناله در افلاک افتاد تمام آسمان بر خاک افتاد پر و بال تو ((زهرا)) را شکستند تو را با ریسمان فتنه بستند کدامین شب از آن شب تیره تر بود که زهرا حایل دیوار و در بود زمان بر سینه خود سنگ می کوفت زمین از داغ زهرا شعله ور بود تو می دیدی ولی لب بسته بودی که آیین محمد در خطر بود؟ ندانستم که در چشم حقیقت کدامین مصلحت مد نطر بود گلویت استخوانی اتشین داشت که فریادت فقط در چشم تر بود؟ فدای تیغ عریان تو گردم کسی آیا زتو مظلوم تر بود؟ مه خورشید طلعت کیست؟ زهرا چراغ شعله خلقت کیست ؟ زهرا پس از زهرا علی بی همزبان شد اسیر امتی نامهربان شد علی تنهاست در یک قوم گمراه زبانش را که می فهمد به جز چاه پس از او کیسه نان و رطب کو صدای ناله های نیمه شب کو خدایا کاش آن شب بی سحر بود که تیغ ابن ملجم شعله ور بود اذان گفتند و ما در خواب بودیم علی تنها به مسجد رهسپر بود در آن شب تا قمر در عقرب افتاد غم عالم به دوش زینب افتاد فدک شد پایمال نانجیبان علی لرزید و در تاب و تب افتاد یقین دارم به جرم فتح خیبر فدک در دست ال مرحب افتاد علی جان کوفیان غیرت ندارند که فرمان تو را گردن گذارند علی جان کوفیان با کیاست جدا کردند دین را از سیاست بنام دین سر دین را شکستند دو بال مرغ امین را شکستند | |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
چهرهایی که میخواهم، در قرن بیستم، به عنوان سمبل و تجسم یک ایدئولوژی مطرح و عنوا کنم، دارای این خصوصیات است. البته این کاملترین خصوصیاتش نیست، اما اساسیترین آنهاست علی (ع) نخستین نسل در انقلاب اسلامی، علی (ع) در خانه پسرعمو، رابطه متقابل پیغمبر (ص) و علی (ع)، علی (ع) مظهر جهاد و رهبری جنگ، علی (ع)، مرد سیاست و مسؤولیت اجتماعی، علی (ع) مرد کار یدی، کشاورزی و تولید، علی (ع) مظهر نثر و شعر علی (ع) بهترین سخنور و سخنگو، علی (ع) فیلسوف، علی (ع) مظهر بینشها و ابعاد متضاد، علی (ع) زهد انقلابی و عبادت، تکیه بر عدالت، علی (ع) تساوی در مصرف، علی (ع) امام و مظهر حقیقتها و ارزشها، علی (ع) نفی مصلحت به خاطر حقیقت، نفی شخصیت، علی (ع) انساندوستی.
درد علی (ع) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمههای شب خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده ... و به ناله درآورده است ... ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در قرق سرش احساس میکند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است که ما آن را نمیشناسیم!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمیکند و ... ما درد علی (ع) را احساس نمیکنیم.
ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که میتواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که میتواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال میبینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیدهایم!
در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع میشود و این مرحلهای است پس از شناخت و پس از عشق.
بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع) » هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »! چراکه شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) وار بودن، علی (ع) وار اندیشیدن، علی (ع) وار احساس کردن در برابر جامعه، علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، علی (ع) وار زیستن، علی (ع) وار پرستیدن و علی (ع) وار خدمت کردن است.
دکترعلی شریعتی -یادش گرامی باد
علی شهید عدالت
«جبران خلیل جبران» شاعر مسیحی و نامدار لبنانی در باره او میگوید: "قُتِلَ فی محراب عبادته لشدّة عدله ؛ به سبب عدالت و دادگری زیاد در محراب عبادت خود به قتل رسید". «جُرج جُرداق» نویسنده مسیحی لبنان، چند جلد کتاب با نام "الامام علی صوت العدالة الانسانیة" نوشته و علی(ع) را طنین و صدای عدالت انسانیت مینامد. به رغم آن همه تلاش دشمنان، بارگاهی با آن عظمت دارد و قرن هاست که انبوهی از محبانش همانند پروانه بر گرد آن میچرخند. در حالی از معاویه و دیگر خلفای بنیامیه جز در لابلای متون تاریخی، آن هم اغلب به بدی یادی نمیشود. و این روند بدون شک تا قیامت ادامه خواهد یافت.جمله معروف «قتل لشده عدله» که درباره حضرت علی (ع) شهرت یافته، گویای واقعیتی است که در زمان آن حضرت نیز مورد توجه واقع شده و آن میزان توجه ایشان به برقراری عدالت در جامعه است.عدالتی که علی (ع) به جهت شدت پایبند بودن بر آن به شهادت رسید نیز همین عدالت اجتماعی است نه عدالت فردی «5» با این توضیح که عدالت علی (ع) یعنی این که امیرالمؤمنین (ع) نه تنها عادل بوده است و به عدالت رفتار میکرده که خواهان اجرای عدالت در اجتماع نیز بوده است.
در واقع امام علی (ع) نه تنها عادل بود، بلکه برای عملی ساختن فرمان پروردگار «کونوا قوامین بالقسط «6»» درپی اجرای عدالت و گسترش آن در جامعه بود.
قیام به قسط یعنی اقامه و به پاداشتن عدل و این غیر از عدالت فردی و عادل بودن از جنبه شخصی است «7» اجرای عدالت در نظر امیرالمؤمنین علی (ع) از آن رو مهم، ضروری و گریز ناپذیر است که اصلاح جامعه را در گرو آن میداند:
و من الناس من لایصلحها الا العدل «8»
توده را جز اجرای عدالت، چیزی اصلاح نمیکند
حضرت علی (ع) همچنین در سفارشی به زیاد بن ابیه که وی را به جای عبدالله بن عباس، به فارس و شهرهای پیرامون آن حکومت داد، فرموده است:
«عدالت را بگستران و از ستمکاری پرهیز کن که ستم، رعیت را به آوارگی کشاند و بیدادگری به مبارزه و شمشیر میانجامد.» «13»
علی (ع) هرگز در راه اجرای عدالت، مسامحه را جایز نمیداند به ویژه در جایی که پای بیتالمال در میان باشد میخروشد. وی درباره اموال فراوان بیتالمال که یکی از حکام به برخی از خویشاوندان خود بخشیده بود، فرمود:
«به خدا سوگند، بیتالمال تاراج شده را هر کجا بیابم، به صاحب اصلی آن باز میگردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت برای او گران آید، تحمل ستم برای او سختتر است.» «14»
نمونههایی از عدالتخواهی علی (ع)
* دختر امیرالمؤمنین (ع) گردنبندی از بیتالمال به عاریه گرفت که پس از اندک زمانی آن را بازگرداند. آن حضرت بر مسئول بیتالمال خشم گرفت و رو به دختر خویش فرمود: آیا همه زنانی که از مدینه به کوفه آمدهاند اکنون، چنین گردنبندی دارند که تو میخواهی داشته باشی؟ ای دختر علی، مگذار شیطان بر تو مسلط شود. «18»
* پست و مقـــام تو طعمـــهای ـ برای غـــارت ـ نیست، بلکــه امانتی است در دست تو «19»
* محبـــوب ترین بنـــده خدا در نزد او بنـــدهای است که خود را به عدل ملتزم میداند. «20»
* من آن هنگام که به حاکمیت شما رسیدم چند درهم و اندکی لباس مندرس، که خانواده ام بافته بودند داشتم، حال اگر به هنگام پایان کار خویش بیش از این چیزی داشته باشم، خاین هستم و به جامعه و مردم خیانت کردهام. «21»
* راه حق و عدالت را بپیمایید، تودهها را ناراضی نکنید و اشراف بی تعهد و امتیاز طلب و سرمایه داران را از خود دور کنید. «22»
* گاهی دوستان خیراندیش آن حضرت به وی توصیه میکردند که به خاطر مصلحت از موضوع عدالت و مساوات در گذرد و آن حضرت پاسخ میفرمود:
«شما از من میخواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟ از من میخواهید که عدالت را به پای سیاست و سیادت قربانی کنم؟ خیر، سوگند به ذات خدا که تا دنیا، دنیاست، چنین کاری نخواهم کرد و به گرد چنین کاری نخواهم گشت. «23»
* اگر شب را روی اشتر خارا بیدار مانم و در طوقهای آهنین گرفتار، از این سو و از آن سویم کشند، خوشتر دارم تا روز رستاخیز بر خدا و رسول درآیم، در حالی که بر بندهای ستم کرده باشم.
به خدا عقیل را دیدم پریشان و سخت درویش، کودکانش از درویشی پریش. موی ژولیده و رنگشان تیره گردیده. از من خواست منی گندم بدو دهم. پی در پی آمد و گفته خود را تکرار کرد. گوش به سخنان او نهادم، پنداشت دین خود را بدو دادم. آهنی گداخته را به تنش نزدیک ساختم، فریاد برآورد. گفتم نوحه گران بر تو بگریند از آهنی که انسانی به بازیچه آن را گرم کرده مینالی و میخواهی من را به آتش دوزخ بکشانی؟ «24»
سخن آخر اینکه علی (ع) مربی و امامی است که اهل ملل و ادیان عالم به عظمت او اقرار میکنند. ادیب جهانی مسیحی، جرج جرداق لبنانی، او را «صوت عدالت انسانی» مینامد و پنج جلد کتاب بینظیر درباره او مینویسد و دست تمنا به سوی تاریخ میگشاید و به تاریخ خطاب میکند:
آیا نمیشود ـ به نام تکرار تاریخ ـ یک علی بن ابیطالب دیگر به بشریت ارزانی داری؟
چهره علی در هالهای اثیری، از عدالت و انسان دوستی، هر لحظه بر زندگی بشریت میتابد و خون عدالت، که به هنگام «نماز صبح» از پیشانی نورانی او بر محراب ریخت، هر بامداد خورشید را بیدار میکند تا فریاد علی را همگان بشنوند: عدالت، عدالت … و ســــرانجام این عدالت است که بر همه جا و همه چیز حاکم میشود. «25»
اجرای عدالت از نظر علی (ع) با نیت پاک و کاستن از طمع و افزودن بر ورع و پرهیزکاری میسر است. «26»
و سرانجام علی (ع) به لقای حق رسید و عدالت نگاهبان امین و بر پای دارنده مجاهد خود را از دست داد.
سلام!
چه وبلاگ زیبایی داری!
دوست داری شانس خود را در برنده شدن ۳ لب تاپ در هرماه امتحان کنی؟!
پس برو به آدرس زیر ودر گروه عضو بشو.
امیدواریم شما برنده این ماه باشید.
http://iranrelax4you.blogsky.com
سلام داداش امید . نماز روزه هات قبول . خوبی ؟ پستت خیلی خوب بود و البته بلند بالا . عکس هاشم خیلی جالب بود اولین باری بود که می دیدم . ممنون .
راستی امید جان منم آپ کردم . خوشحال میشم تشریف بیاری
سلام من اومدم
دلم برات تنگ شده
سلام داداش گلم . خوبی؟؟؟
آپم و منتظرت .
سلام امید دل ابجی
مرسی که سر زدی و سوغاتیت محفوظه
عبادات قبول درگاه حق... بالاخره نمردیم و تو اپ کردی!!!!!!!!!
امید دل خواهری تا همیشه
بچه ها دقت کردید از ستاد فقط اسمش مونده؟جمعی که خیلی ها دوست داشتن عضوش باشن ولی .... به نظرتون چی شد یه دفعه ؟ البته بیشترین کم کاری یا بی معرفتی یا هر اسم دیگه یی که روش بذارید از طرف خود من بوده . نه توجیه می کنم نه دلیل قانع کننده یی دارم اما حالا اومدم جبران کنم . حالا هر کی موافقه از نو شروع کنیم دستشو بده و بلند شه [گل]
سلام دوست خوبم
خوشحالم .منهم با تمام وجود در خدمت ستاد هستم .
سلام داداش گلم . خوبی؟؟؟
ممنون که اومدی. خیلی لطف داری.
همیشه شاد و سلامت باشی.
هرچی تو بگی من موافقم
سلام امید دل خواهر
حالا دیگه من سالخورده م آره؟
باشه... به هم می رسیم... مگه اینکه پاشنه کفش سالخورده ی ستاد بهت نرسه
امیدابجی سالخورده تی تا همیشه
امید جان سلام . خوبی ؟ من آپم . منتظر یکی دیگه از نظرات قشنگت هستم . در ضمن اشکالات هم بذار پای تازه کاری . ممنونم از راهنماییت و قول می دم که به زودی اشکالاتم برطرف بشه بازم ممنونم ازت .
راستی این یکی وبم هم آپ کردم
http://world-sport.blogfa.com/
شبت به خیر . خوب بخوابی .
هااااااااااااااای
باز که تو نیستی
کجا رفتی دوباره حاجی حاجی مکه!!!!!!!!
یادم رفت بگم سلام امید خواهر... شرمنده.
سلام.ممنون سر زدی
به به چه دانشجو های واردی
سلااااااااااااام امید دل خواهر
قربونت برم فردا یادت نره به وب کیا سر بزنی که میخوام خودم براش اپ کنم بلکه خجالت بکشه
در مورد کامنتت هم اصلا نگران نباش... زندون جای مرده
امید دل خواهری تا همیشه
سلام امید عزیز
ممنون از کامنتت ...
پست خیلی قشنگی گذاشتی واقعا لدت بردم ... خصوصا از تصویر منزل حضرت علی (ع)
یه مدت مشغول کلاس و کارهای خودم هستم .. کمتر به این دنیای مجازی سر میزنم .. اما همیشه دوستهای خوبی مثل شما رو در خاطرم دارم ... ممنون از محبتی که به من داری ..
موفق باشی امید جان ...
به امید دیداری دوباره ...
بازم سلام.منم امید دل برادر
سلام.با یک شعر جدید از خودم آپم و منتظر نظرت دوست گرامی[گل]
شب به خیر امید جان .
سلااااااااااام
سلام . امید جان هر دوتا وبم آپه . عیدت هم مبارک.