زندگی نامه امام علی بن موسی الرضا ( علیه السلام ) مقدمه : امام علی بن موسی الرضا علیه السلام هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می باشند . ایشان در سن 35 سالگی عهده دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی ها و رنج بسیاری را بر امام روا داشتند و سرانجام مامون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند . در این نوشته به طور خلاصه ، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماییم . نام ، لقب و کنیه امام : نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهور ترین لقب ایشان " رضا " به معنای " خشنودی " می باشد . امام محمد تقی علیه السلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می فرمایند : " خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده اند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند " . یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می باشد . جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش ، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است ، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است . این توانایی و برتری امام ، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات ، کاملاً این مطلب روشن می گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی تواند سرچشمه گرفته باشد . پدر و مادر امام : پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم ( علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامی شان " نجمه " نام داشت . تولد امام : حضرت رضا ( علیه السلام ) روز پنج شنبه یا جمعه ، در یازدهم ذیقعده الحرام سال 148 هجری ، یک سال پس از شهادت امام جعفر صادق علیه السلام در مدینه منوره دیده به جهان گشودند . از قول مادر ایشان نقل شده است که : " هنگامی که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی کردم و وقتی به خواب می رفتم ، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر " لااله الاالله " را از شکم خود می شنیدم ، اما چون بیدار می شدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید . هنگامی که وضع حمل انجام شد ، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می داد ؛ گویی چیزی می گفت " . نام : علىّ ، صلوات اللّه و سلامه علیه . کنیه : ابوالحسن ثانى ، ابوعلىّ و ... . القاب : رضا ، صابر ، زکىّ ، وفىّ ، ولىّ ، رضىّ ، ضامن ، غریب ، نورالهدى ، سراج اللّه ، غیظ المحدّثین ، غیاث المستغیثین و ... . پدر : امام موسى کاظم ، باب الحوائج إلى اللّه علیه السلام . مادر : شقراء ، معروف به خیزران ، امّ البنین ، و بعضى گفته اند : نجمه بوده است . نظیر این واقعه ، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است ، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد ، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است . نقش انگشتر : حضرت داراى سه انگشتر بود ، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از : " حَسْبىَ اللّهُ " ، " ما شاءَ اللّهُ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ " ، " وَلیی اللّهُ " . امامت حضرت رضا ( علیه السلام ) : امامت و وصایت حضرت رضا ( علیه السلام ) بار ها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرین شان و رسول اکرم ( صلی الله و علیه و اله ) اعلام شده بود . به خصوص امام کاظم ( علیه السلام ) بار ها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه ای از آنها اشاره می نمائیم . یکی از یاران امام موسی کاظم ( علیه السلام ) می گوید : " ما شصت نفر بودیم که موسی بن جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود . فرمود : " آیا می دانید من کیستم ؟ " گفتم : " تو آقا و بزرگ ما هستی " . فرمود : " نام و لقب من را بگوئید " . گفتم : " شما موسی بن جعفر بن محمد هستید " . فرمود : " این که با من است کیست ؟ " گفتم : " علی بن موسی بن جعفر " . فرمود : " پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد " ". در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى اکرم نقل می کند امام رضا ( علیه السلام ) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده اند . امام صادق ( علیه السلام ) نیز مکرر به امام کاظم می فرمودند که " عالم آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می باشد " . حدیث سلسلة الذهب : در طول سفر امام به مرو ، هر کجا توقف می فرمودند ، برکات زیادی شامل حال مردم ان منطقه می شد . از جمله هنگامی که امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند . مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند ، همگی به استقبال حضرت آمدند . در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی ، به همراه گروه های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت ، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند : " ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار ، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوار تان پیامبر خدا برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد " . امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید . مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند ، بر مرکب امام بوسه می زدند . ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند . تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامی شان و از قول اجداد طاهرین شان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند : " کلمه لااله الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسیکه داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود . " سپس امام فرمودند : " اما این شروطی دارد و من خود از جمله آن شروط هستم " . این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله الاالله که مقوم اصل توحید در دین می باشد ، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است . در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می دانند . اخلاق و منش امام : خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود . با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی نمود . یکی از یاران امام می گوید : " هیچ گاه ندیدم که امام رضا ( علیه السلام ) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند . هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی فرمود . هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگوئی کند . خنده او قهقه نبود بلکه تبسم می فرمود . چون سفره غذا به میان می آمد ، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می نشاند و آنان همراه با امام غذا می خوردند . شب ها کم می خوابید و بسیاری از شب ها را به عبادت می گذراند . بسیار روزه می گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی کرد . کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت . بیشتر در شب های تاریک ، مخفیانه به فقرا کمک می کرد ". یکی دیگر از یاران ایشان می گوید : " فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود . لباس او در خانه درشت و خشن بود ، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می کرد ، خود را می آراست ( لباس های خوب و متعارف می پوشید ) . شبی امام میهمان داشت ، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد ، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند ، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود : " ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی گیریم " . شخصی به امام عرض کرد : " به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد ، به شما نمی رسد " . امام فرمودند : " تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار آنان را بزرگوار ساخت " . مردی از اهالی بلخ می گوید : " در سفر خراسان با امام رضا ( علیه السلام ) همراه بودم . روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگذران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند . من به امام عرض کردم : " فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره ای جداگانه بنشینند " . امام فرمود : " ساکت باش ، پروردگار همه یکی است . پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است " . یاسر ، خادم حضرت می گوید : " امام رضا ( علیه السلام ) به ما فرموده بود : " اگر بالای سرتان ایستادم ( و شما را برای کاری طلبیدم ) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذای تان تمام شود ، به همین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ما را صدا می کرد و در پاسخ او می گفتند : " به غذا خوردن مشغولند " و آن گرامی می فرمود : " بگذارید غذای شان تمام شود " " . یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت : " من از دوستداران شما و پدران و اجداد تان هستم . از حج بازگشته ام و خرجی راه را تمام کرده ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده ام " . امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود : " این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی " . آن شخص نیز دینار ها را گرفت و رفت . از امام پرسیدند : " چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینار ها نبیند ؟ " فرمود : " تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم " . امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می داشتند . یکی از یاران امام رضا ( علیه السلام ) می گوید : " روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم . غلامان حضرت مشغول بنایی بودند . امام در میان آنها غریبه ای دید و پرسید : " این کیست ؟ " عرض کردند : " به ما کمک می کند و به او دستمزدی خواهیم داد " . امام فرمود : " مزدش را تعیین کرده اید ؟ " گفتند : " نه هر چه بدهیم می پذیرد " . امام برآشفت و به من فرمود : " من بار ها به اینها گفته ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید . کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد ، کاری انجام می دهد ، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می کند مزدش را کم داده ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی ، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می فهمد که بیشتر پرداخته ای و سپاسگزار خواهد بود " " . خادم حضرت می گوید : " روزی خدمتکاران میوه ای می خوردند . آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند . حضرت رضا ( علیه السلام ) به آنها فرمود : " سبحان الله اگر شما از آن بی نیاز هستید ، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید " " . مختصری از کلمات حکمت آمیز امام : امام فرمودند : " دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است " . امام فرمودند : " علم و دانش همانند گنجی می ماند که کلید آن سئوال است ، پس بپرسید . خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می باشند : 1- سئوال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده " امام فرمودند : " مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است " . امام فرمودند : " چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است " . امام فرمودند : " نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است " |