_

_

دوست دارم آهو بشم ضامن جون من بشی ...

 

 

می دونی می خوام کجا برم
می دونی می خوام چیکار کنم

می خوام برای کفترا
یه خورده گندم ببرم
اونجا که گنبدش طلاست
با کفتراش پر بزنم
دوسش دارم اماممه
در خونشو در بزنم
بعضی شبا تو خونمون
بابام به مادرم می گه
می خوام برم امام رضا
به خدا دلم تنگ دیگه
بابام می گه امام رضا
مریضا رو شفا می ده
دوای درد مردمو
از طرف خدا می ده
می خوام برم به مشهد و
یه هفته اونجا بمونم
تو حرم امام رضا
نماز حاجت بخونم
بهش بگم امام رضا
مریضا رو شفا بده
دوای درد مردمو
از طرف خدا بده
آقاجون
می خوام بیام به مشهدت
به طواف کفترای گنبدت
براشون یه کیسه گندم بیارم
خبر از دردای مردم بیارم
بهشون بگم برام دعا کنن
اونقدر
تا که تورو رضا کنن

شعر از مرحوم آقاسی. روحش شاد  

 

 


 

 

 

 امام رضا را بیشتر بشناسیم  

 

امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی الرضا (ع) روز یازدهم ذیقعده سال 148 هـ. ق در مدینه دیده به جهان گشود.(1)  

نام ،لقب و کنیه امام : 

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمدتقی علیه‌السلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند :" خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور    ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند".

یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.   

پدر و مادر امام : 

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان " نجمه " نام داشت.  

تولد امام : 

حضرت رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعده‌الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که :" هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم, صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر " لااله‌الاالله " رااز شکم خود می‌شنیدم, اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت" (2).

نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است, از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است. (3)

دوران امامت آن حضرت 20 سال بود که با سه تن از حکمرانان مستبدّ عباسی، یعنی هارون (ده سال)، امین (پنج سال) و مأمون (پنج) سال معاصر بود. امام رضا در آخر ماه صفر سال 203 هـ. ق در سن 55 سالگی توسط مأمون مسموم شد و در سناباد نوقان که امروزه یکی از محلات مشهد مقدس محسوب می‏شود به شهادت رسید و در محل مرقد فعلی به خاک سپرده شد. (2)

آن بزرگوار همانند دیگر امامان معصوم(ع) دارنده تمام کمالات و فضائل اخلاق انسانی در مرتبه اعلی بود. او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده‏اند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت به مدح و ستایش او پرداخته‏اند. درباره اوصاف اخلاقی آن حضرت «ابراهیم بن عباس» می‏گوید: «هرگز ندیدم که امام رضا (ع) به کسی یک کلمه جفا کند و ندیدم که سخن شخصی را قطع کند و ندیدم که نیازمندی را از درگاه خویش رد کند. او هرگز در حضور افراد تکیه نمی‏داد و هرگز او را ندیدم که با صدای بلند خنده کند، بلکه خنده‏اش تبسم و لبخند بود. وقتی که خلوت می‏کرد و کنار سفره می‏نشست، همه خدمت کاران و غلامان را کنار سفره می‏نشاند.»(3)

 

برترین اندیشمند   

 

خود امام رضا (ع) در مورد دانش بی‏کران حضرتش و برتری بر اندیشمندان و متفکّرین علوم مختلف می‏فرماید: «زمانی من در مسجدالنبی می‏نشستم و در آن موقع دانشمندان زیادی در مدینه بودند، هرگاه یکی از آن‏ها در پاسخ پرسشی عاجز می‏گشت و دیگران هم نمی‏توانستند از عهده جواب برآیند، همگی به من اشاره می‏کردند و مسائل مشکل را مطرح می‏کردند و من پاسخ همه آن‏ها را می‏دادم.»(4)

مرحوم شیخ صدوق می‏گوید: «مأمون در هر جا که احتمال می‏داد دانشمندی باشد و توانایی مناظره و مباحثه با امام رضا(ع) را داشته باشد به مجلس خویش دعوت می‏کرد و او را با امام هشتم(ع) وارد بحث می‏نمود.

او در این زمینه تلاش‏های فراوانی به عمل آورد تا اندیشمندان و نظریه پردازان فرقه‏ها و گروه‏های مختلف اسلامی و غیراسلامی در مباحثه علمی بر آن حضرت پیروز شوند، امّا امام رضا(ع) در تمام آن جلسات و مناظره‏های سنگین و پیچیده بر تمام دانشمندان عصر خویش غلبه می‏کرد. آن حضرت با کسی به بحث و مناظره نمی‏پرداخت مگر این که در پایان، طرف مقابل به فضیلت و برتری و دانش سرشار امام هشتم (ع) اعتراف می‏نمود و در برابر استدلال‏های قوی و محکم او سر تعظیم فرود می‏آورد.»(5) 

 

دریای کرم   

 

«یسع بن حمزه» می‏گوید: در مجلس امام رضا(ع) مشغول گفت و گو بودیم که مردی وارد شد و گفت: سلام بر تو ای فرزند پیامبرخدا! من مردی از دوستان شما هستم. اکنون از زیارت خانه خدا بازگشته‏ام و چیزی که بتوانم با آن خود را به خانه برسانم ندارم. مرا به دیارم بفرست، من دارای نعمت و دولت هستم و مستحق صدقه نیستم. آنچه به من ببخشی از سوی شما صدقه خواهم داد. امام (ع) از او خواست بنشیند بعد از پایان جلسه حضرت به خانه رفت و لحظاتی بعد در را بست ؛ سپس دستش را از بالای در بیرون آورد و پرسید آن مرد خراسانی کجاست؟ مرد پاسخ داد: این جا هستم. امام(ع) فرمود: این دویست دینار را بگیر و با آن هزینه سفرت را تأمین کن. یکی از یاران حضرت پرسید: فدایت شوم به او مهربانی کردی و چهره پنهان ساختی؟!

حضرت فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خواری خواهش را در چهره‏اش ببینم. آیا این حدیث پیامبر(ص) را نشنیده‏ای که فرمود: کار نیکی که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است.(6) 

 

مدافع حریم اسلام 

 

مسأله دفاع فرهنگی و علمی از کیان اسلام و جلوگیری منطقی از بدعت‏ها و گمراهی‏ها از ضروریات اسلام است و موجب پاداش‏های عظیم و محبوبیّت‏های بسیار بزرگ در پیش گاه خداوند خواهد شد ؛ به طوری که پیامبر(ص) در مورد نگهبانی از حریم دین و حکومت اسلامی فرموده است: «یک شب نگهبانی از حریم حکومت اسلامی برتر از هزار شب عبادت که روزش را انسان روزه بگیرد می‏باشد.»(7)

حضرت امام رضا(ع) در این راستا می‏فرماید: «عده‏ای از غالیان، اخباری را در مورد تشبیه به خدا و مسأله جبر در شأن ما به دروغ جعل کردند و با این بیهوده گویی‏ها عظمت خدا را کوچک نمودند.

هر کس آن‏ها را دوست بدارد با ما دشمنی نموده و هر کس آنها را دشمن بدارد با ما دوستی نموده است ؛ هر کس با آن‏ها رابطه برقرار سازد از ما بریده است و هرکس از آن‏ها ببرد با ما پیوند برقرار نموده است، هرکس نسبت به آن‏ها بی اعتنایی کند، به ما نیکی نموده و هرکس به آنها نیکی کند، به ما بی اعتنایی و جفا کرده است: هر کس آن‏ها را گرامی بدارد به ما اهانت نموده و هر کس که به آن‏ها اهانت کند، به ما احترام نموده است، هر کس به آنها بدی کند به ما خوبی کرده و هر کس به آن‏ها خوبی کند، به ما بدی نموده است، هر کس آن‏ها را تصدیق کند، ما را تکذیب نموده و هرکس که آنها را تکذیب کند، ما را تصدیق نموده است. هر کسی که شیعه ماست، هرگز آن‏ها را یار خود نگیرد و با آن‏ها همکاری ننماید.»(8)   

کرامات رضوی   

«ابومنصور عبدالرزّاق» وقتی فهمید که حاکم توس (معروف به بیوردی) فرزندی ندارد، به او گفت: چرا به زیارت امام رضا (ع) نمی‏روی تا در آن جا از خداوند فرزندی طلب کنی؟ من بارها در آن جا حوائجی از خداوند خواسته‏ام و خداوند حاجتم را به برکت آن امام بزرگوار بر آورده نموده است. حاکم توس می‏گوید: نزد امام رضا(ع) رفتم و از خداوند حاجتم را خواستم. خداوند فرزند پسری به من عطا کرد.(11) 

 

انیس قرآن    

 درباره اوصاف قرآن سخنان گهرباری از ایشان به یادگار مانده است که هر خواننده را به فکر و اندیشه در این کتاب وا می‏دارد. آن حضرت قرآن کریم را کتاب هدایت گر، سرچشمه حیات و مایه عزّت دانسته، بنابراین می‏فرماید: «هو حبْل اللّه المتین و عروتُهُ الوثْقی و طریقتُهُ المُثلی، المؤدّی الی الجنّة و المنجی من النّار لا یخْلُقُ من الازمنة و لا یغثُّ علی الالسنة لانّه لمْ یجعلْ لزمانٍ دون زمانٍ بلْ جُعل دلیلُ البرهان و حجّةٌ علی کلّ انسانٍ لایأتیه الباطلُ منْ بین یدیه و لا من خلفه تنزیلٌ من حکیمٍ حمیدٍ؛(13) قرآن ریسمان محکم الهی و دستگیره محکم و راهی نمونه و بی بدیل است که به بهشت منتهی می‏شود و انسان را از آتش نجات می‏دهد. در طول زمان کهنه نمی‏شود و ارزش و اعتبار خود را از دست نمی‏دهد، زیرا برای یک عصر قرار داده نشده است، بلکه راهنما، برهان و حجّت برای هر انسان است. باطل و نادرستی در آن راه نمی‏یابد، نه از پیش رو و نه از گذشته‏ها. این کتاب فرستاده خدای حکیم و ستوده است».  

 

پاسدار نماز    

امام هشتم به هیچ قیمتی فضیلت نماز اول وقت را از دست نمی‏داد. حتی در مهم‏ترین جلسات سیاسی و علمی امام به نماز اول وقت اهمیّت می‏داد. نقل می‏شود که به دستور مأمون، علمای برجسته از فرقه‏های گوناگون در مجالس مناظره حاضر می‏شدند و امام رضا(ع) با آن‏ها بحث و مناظره می‏کرد. در یکی از این مجالس «عمران صائبی» که از دانشمندان بزرگ بود، حاضر شد و درباره توحید با امام رضا(ع) وارد گفت و گو گردید. در آن جلسه امام سؤال‏های او را با حوصله، متانت و استدلال‏های قطعی پاسخ داد و او را به سوی توحید متمایل کرد. هنگامی که بحث و مناظره به اوج خود رسیده بود، حضرت رضا(ع) احساس کرد که وقت اذان ظهر و هنگام نماز است، بنابراین به مأمون فرمود: وقت نماز فرا رسیده است.

عمران صائبی که به حقایقی دست یافته و از دریای دانش سرشار امام هشتم بهره‏هایی برده بود با التماس گفت: آقای من! گفت و گو و پاسخ‏های خویش را قطع مکن، زیرا دل من آماده پذیرش سخنان شماست. امّا آن حضرت تحت تأثیر سخنان عاطفی و احساس برانگیز او قرار نگرفت و فرمود: عیبی ندارد نماز را می‏خوانیم و دوباره به گفت و گو ادامه خواهیم داد. در این حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند. حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفت و گو ادامه داد و پاسخ‏های روشن گرانه خویش را ارایه نمود.(15) 

 

اسوه شجاعت  

  

پس از شهادت حضرت امام موسی کاظم(ع) دوران امامت حضرت امام رضا(ع) در عصر هارون آغاز شد. با این که شرایط بسیار سخت بود امام امامت خود را آشکار و هدایت مردم را شروع کرد.

محمدبن سنان که یکی از شیعیان است می‏گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: «شما چگونه جرأت کردید که بعد از پدرتان، امامت خود را آشکار کنید با این که از شمشیر هارون خون می‏چکد؟» آن حضرت در پاسخ سؤال من فرمود: «همان گونه که پیامبر(ص) در برابر ابوجهل ایستادگی و مقاومت کرد و فرمود: اگر ابوجهل یک دانه مو از سرم بردارد من پیامبرنیستم، من نیز به شما می‏گویم: اگر هارون از سرم یک لاخه مو بگیرد، من امام نیستم.»(16) .... 

 


 

گفتم رضا و دل پرید
گفتم رضا و اشک ریخت
گفتم رضا و ناله زد
گفتم رضا و آه داد
گفتم رضا فریاد زد
گفتم رضا گفتا مگو
این دل مگر غمناک نیست
این دل مگر بیمار نیست
این دل مگر عاشق نشد
این دل مگر صیدش نشد
گفتم که زائر بوده ای؟
گفتم که مشهد رفته ای ؟
گفتم ضریحش دیده ای؟
گفتم رضا گفتا نگو
هر ساله با شور و شیاق
آه دلی از بحر یار
سر میدهم این من، خدا
کز دوری مولا رضا
دیگر ندارم تاب و نا
قصد زیارت کرده ام
دیدار رویش کرده ام
حال من شوریده دل
یا بار الهی پس به کی؟
این سالها بیخود گذشت
این روزها نالان گذشت
حال من شوریده دل
مولا رضایم پس به کی؟

گفت که آقا طالب است
شمس الشموس عالم است
گفتم که عیب از من بود
روی سیاه از من بود
با این من بد حال و دل
راهی ندارم، یا حسین.

 

(امیرحسین فقیهی)  


 

 

 

کرامتی از حضرت از زبان صاحب اثر "گوهر خلقت، مهر نبوت " : 

یک شب قبل از آنکه کار بافت را شروع کنم، خواب امام رضا(ع) را دیدم که در آن خواب ایشان از من خواستند تا این فرش را برایشان ببافم، از آن روز نزدیک به 4 سال می گذرد و من طی این مدت در حال بافت این تابلو فرش هستم..... ادامه 

 


 

بیشتر بدانیم :

 

تم موبایل 

نرم افزار موبایل 

پخش زنده از حرم رضوی 

 


 

 درج نظر خصوصی