_

_

هدیه های آسمانی

 
 
 
بی شک تولد هر انسانی ( که اشرف مخلوقات است ) هدیه ای است به جهان خلقت که بار دیگر میزبان موجودی است که خداوند به او قسم خورده است.تولد هر کودک نشانه محبت و رحمت الهی به نوع بشر است.ای بشر من هنوز به تو امید دارم ناامیدم مکن....و امروز روز تولد یکی از آن فرشته های زمینی است.... 

سر راه که می آیی کمی ابرها را با دست کنار بزن  ، با سر انگشتانت به نرمی .
سر راه که می آیی مشتی ستاره بچین ، از همان هایی که دم دست ترند .
سر راه که می آیی یک کف دست آفتاب هم با خودت بیاور .
سر راه که می آیی عطر محبوبه شب بیاور به قدر یک دم و به اندازه یک بازدم هم بوی یاس و رازقی .
سر راه که می آیی مرا صدا بزن . دستت پر است با این همه ره آورد . من به پیشوازت می آیم .
بیا در غروب یک روز بهاری . دراردیبهشت ماه . وقتی که هوای خانه پرازبوی رازقی وشب بو و یاس است.
بیا مثل نسیم که پیش از آنکه فکر کنی روی پوستت می نشیند .
بیا مثل رگبار بهاری که تا چشم بر هم بزنی لایه ای از شبنم بر پوستت می نشاند .  

 

خواهر مهربانم  ،ششم اردیبهشت سالروز شکفتنت را صمیمانه و با تمام وجود تبریک می گویم .  

 

                                      

 

خواهرم ،منت سر تقویم گذاشتی و بهار را خجالت دادی و اردیبهشت  را سرافراز کردی و عددشش را تا ابد شرمنده ی خودت کردی و بقیه سیصد و شصت و چهار روز سال را در حسرت این افتخارگذاشتی

فریبای عزیز

بزرگ شدی خواهر من ،اما من هنوز به پای تو کوچکم و دارم پا به پای شمع تولدت برای شادی تو آب میشوم...

هنوز باور ندارم موهبت شایستنی آفریدگارم را، که همانا حضور بی رقیب توست در تمامی لحظه های زندگی ، پس امروز... روز آغاز خلقت تو، به خاطر این هدیه ی بزرگ، خدای آسمانها را سجده میکنم...

می خواهم همه ی شکوفه هایی را که قبل از تولد تو روئیدند تنبیه کنم، می خواهم در این روز آسمانی، آسمانها را آذین بندی کنم و همه فرشته ها را به جشن تولد تنها فرشته زمینی دعوت کنم...

نذر کردم به احترام روز تولد تو سی دل شکسته را بند بزنم و سی گل شکسته را پیوند بزنم و سی پرنده ی زندانی را آزاد کنم و سی بار قبله گاه عبادت را که سجده گاه انسانهاست سجده کنم .

دلم میخواهد تا همیشه فاصله ی دوستی بین ما ، به فاصله ی آن قسمت از کیک که امروز بریده میشود،باشد. همانقدر نزدیک به هم و دوست داشتنی...

 

 

 

قرآن کلام خاموش خداوند است و حسین (ع) قرآن ناطق و گویای او... قرآن معیار شناخت حق و باطل و حسین (ع) میزان حق و باطل است. هر کس قرآن را تلاوت کند و حق قرآن را ادا نماید، قرآن از او شفاعت می کند و هر کس حضرت سید الشهدا (ع) را عارفانه و عاشقانه زیارت و برای روح پاکش سوگواری کند، حضرت او را شفاعت می کند. قرآن جاودانه است، هیچ گاه کهنه و ملال آور نخواهد شد و همیشه تازه و صفابخش است؛ حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) نیز همیشه نامش زنده و مصیبت هایش تازه بوده و وجود مطهرش تا همیشه عاشقانش را قرین نعمت و شور خواهد کرد...

دوست عزیز و خوبمان مقدمت گلباران...

تقدیم به آزاده عزیزمان

                              

 

پی نوشت : گر چه شاید تبریک به عزیزانمان آزاده و غروب عزیز کمی دیر شده باشد ولی به مبارکی و میمنت تولد گل ستاد ، فری عزیز مجددا بازگشت از سفر معنوی دوستان را تبریک و نهنیت عرض میکنم.کاش قبلا به این دوستان سفارش کمی سنگ و قلوه سنگ میدادیم جهت بیدار کردن و هوشیار کردن بعضی دوستان خنگ (دور از جان همه شما) که سال بیاد و بره آقا حافظه اش قد مورچه آفریقایی هم کار نمیکنه. 

فریبای عزیز تولدت مبارک.... 

 


 

تقدیم به آبی دلان پایتخت ، سروران  آسیا  و بچه های آبی : 

  

(هدیه حضرت علی بن موسی الرضا به آبی دلان )

 

 

این قهرمانی را طلب داشتیم

روح فوتبال جام را به استقلال داد

 فوتبال ورزش عجیبی است که امشب بار دیگر روح غیر قابل پیش بینی اش را به رخ کشید و حاصل آن جشن قهرمانی استقلال و هوادان پر شمارش بود.

فوتبال را اغلب ورزشی بی رحم می نامند. چه بسیار لحظه هایی که تیمی در آستانه موفققیت مغلوب روح بی رحم فوتبال می شود. استقلال این حقیقت تلخ را یکبار در اولین دوره لیگ برتر تجربه کرد. آن زمان که استقلال تا آخرین روز مسابقات صدرنشین بود و با شکست مقابل ملوان بندر انزلی جام را از دست داد. با این همه فوتبال بی رحم است و در عین حال عادل! آن روی فوتبال به اتفاقی شیرین می رسد که امشب هوادارن پرشمار استقلال تجربه کردند. انگار فوتبال جفایش در حق استقلال را به خاطر سپرده بود و می خواست روزی جبران کند. روزگاری روح فوتبال جام را در آخرین لحظه ها از دستانمان بیرون کشید و امروز انگار همان جام را بازگردانده است. همه چیز شبیه به نمایشنامه ای تراژیک بود که بی گمان نوشتنش تنها از عهده روح فوتبال برمی آید. حالا می شود با پشت سر گذاشتن لحظه های باشکوه قهرمانی استقلال در لیگ برتر، نشست و بارها و بارها اتفاقات روز آخر را مرور کرد. حالا دیگر حتی خراب شدن ضربه پنالتی آرش برهانی هم دوست داشتنی است. انگار روح فوتبال لحظه لحظه روز آخر را برای رساندن هواداران استقلال به اوج لذت هماهنگ کرده بود. آنها حتی با وجود شسکت سنگین ذوب آهن برابر فولاد خوزستان، تا آخرین لحظه در هیجان به سر می بردند. انگار استقلال باید تنها با یک گل از پیام مشهد پیش می افتاد، باید تا آخرین لحظه بی صبرانه سوت پایان را به انتظار می نشست تا قهرمانی در لیگ برتر تبدیل به یکی از بیادماندنی ترین قهرمانی ای تاریخ باشگاه استقلال شود. روح فوتبال بود که یکی از جذاب ترین قهرمانی های استقلال را خلق کرد.   

  

 

 

 

 

 


 

آسمان ترانه ایران تیره شد 

 

image

 

بیژن ترقی در سن 80 سالگی از دنیا رفت. این ترانه سرای پیشکسوت که مدتها بود از بیماری رنج می برد، ساعت 2 بامداد روز شنبه، پنجم اردیبهشت ماه در منزلش درگذشت.

به گفته خانواده ترقی، مراسم تشییع پیکر او فردا از مقابل تالار وحدت برگزار می شود.


همچنین چاپ دوم کتابهای «آتش کاروان» (مجموعه سروده ها) و «از پشت دیوارهای خاطره» این پیشکسوت ترانه سرا در نمایشگاه کتاب عرضه خواهد شد.


او در کتاب «از پشت دیوارهای خاطره» (پنجاه سال خاطره در زمینه شعر و موسیقی) به نقل خاطراتش با کسانی چون نیما یوشیج، شهریار، پرویز یاحقی، ابوالحسن صبا، رهی معیری، علی تجویدی و... پرداخته است.


ادامه خاطرات ترقی نیز با نام «پنجره ای به باغ گل» از سوی انتشارات بدرقه جاویدان به بازار کتاب عرضه خواهد شد.


در بخشی از «پنجره ای به باغ گل»، خاطراتی از پرویز یاحقی، علی تجویدی، روح ا... خالقی و... که قبلاً به صورت مختصر نقل شده اند و همچنین شأن نزول برخی از ترانه های او آمده است. یکی از نزدیکان ترقی بتازگی درباره وضعیت این ترانه سرا به ایسنا گفته بود: این روزها حالش اصلاً خوب نیست و حرکت، تکلم و اراده ای ندارد و از طریق کپسول اکسیژن نفس می کشد.


این ترانه سرای پیشکسوت که در تابستان سال گذشته سکته قلبی کرد و بیماری اش تشدید شد، زمانی گفته بود: با اینکه مردم هنوز ترانه های مرا زمزمه می کنند، از یادها رفته ام و از وقتی بیمار شده ام، کسی احوالی از من نمی پرسد.بیژن ترقی متولد 1308 بود و از ترانه هایش به برگ خزان، آتش کاروان، تک درخت، طاووس و سایه می توان اشاره کرد.ترقی فعالیت ادبی خود را با استادانی چون ملک الشعرای بهار، امیری فیروزکوهی، نیما یوشیج و شهریار آغاز کرده بود و با هنرمندان و آهنگسازان نامی روزگار خود چون ابوالحسن صبا، رضا محجوبی، علی تجویدی، داریوش رفیعی و پرویز یاحقی همکاری نزدیک داشت.

ای عاشق مشتاق که خواهان لقایی    

در راه طلب گم شده‏ای بی‏سر و پایی

میعاد گه دل بر جانانه همین جاست    

یک لحظه به خود آ و نظر کن که کجایی

با عجز بر این خاک گران مایه بنه سر    

گر آمده‏ای بر در سلطان به گدایی

دست طلب انداز به دامان وصالش    

شاید برسی از ره لطفش به نوایی

تو بندگی‏آموز که آن شاهد یکتا    

داند روش بنده نوازی و خدایی 


 

  درج نظر خصوصی

نظرات 10 + ارسال نظر
شاپکده دوشنبه 7 اردیبهشت 1388 ساعت 03:59 http://www.shopkadeh.com/?cat=62

100 فیلم جدید سال 2008 و 2009 به همراه زیرنویس فارسی با کیفیتی بالا و بدون هیچ دخل و تصرفی !!!
در سبک های : اکشن ، درام ، عاشقانه ، کمدی ، تخیلی و .....

برای کسب اطلاعات بیشتر به ادرس http://www.shopkadeh.com/?cat=62 مراجعه کنید.

موفق باشید.

خداوندا همه را به راه راست هدایت فرما.!!!!

آمی تیس دوشنبه 7 اردیبهشت 1388 ساعت 08:08

سلام بر امید خان عزیز گل گلاب. یه چند وقتی پیش اومدیم سری به شما بزنیم. چیزایی دیدم مبنی بر اسباب کشی. فکر کنم اشتباه دیدم نه؟ یعنی نوشته بودید که قصد دارید... آره دیگه.
چه خوب که اسباب کشی نکردید و موندگار شدید. خوشحال دوست جون.
روز خوش

من و اساب کشی کی میره این همه راهو.

ابجی فری دوشنبه 7 اردیبهشت 1388 ساعت 10:18 http://http//roozegarr.persianblog.ir/

وااااااااااااااااای که باز امید دل منو شرمنده کرده... ممنون عزیزم...انشالله عمر دوستی هامون هم طولانی باشه
دیدی ابی ها چه هدیه ی قشنگی بهم دادن... دست اونا و تموم جنوبی های جیجر دردنکنه

آمی تیس سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1388 ساعت 08:02

سلام بر امید خان. حالتون چطوره قربان. خیلی ممنون بابت اینهه گل و گلدونی که به من آویزون کرده بودید. شرمنده کردید
امروز کلی خندیدم بابت این دروغ ۱۳تان. آخه دوست جون این چه دروغی بود؟
می دونی من بعد از اینکه دروغتون خوندم چی کار کردم؟‌ از تو فیوریت برت داشتم
گفتم که دیگه اینم پرید. بعد گفتم کاش زودتر خبر دار می شدم و بهت می گفتم که بابا اونجاها خیلی هم خبری نیستا. فکراتو بکن بعد برو. فکر کن؟؟
خلاصه خوب شد که راستکی نبود.
خوش باشید

خدایا هیچ بنده ای رو ازفیوریت ذهن دوستانش پاک مفرما.آمین یارب العالمین

سعید جمعه 11 اردیبهشت 1388 ساعت 07:23 http://saeid-hipno.persianblog.ir/

سلام امید ستاد
بابت تمام مناسبتهای که نوشتی تبریک یا تسلیت زود و دیر هنگام منو بپذیر
ممنون که اونورا اومدی... اگر مشغله ها بذارن حتما زودتر اپ می کنم

ابجی فری یکشنبه 13 اردیبهشت 1388 ساعت 08:26

سلام امید دل
چرا همگی انقدر کم پیدا شدین؟

ابجی فری سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 08:23

سلام امید دل
آخه داداش جان کدوم کتاب؟!!! تو به ۴ تا صفحه ی درپیت زرد می گی کتاب؟
کاریکه امسال از ابجیت تو نمایشگاهه: رمان( سبز اما به رنگ غروب)... انتشارات اندیشه ی مانا... ادرس دقیقش که غرفه کجاس برات می نویسم... الان یادم نیست

مسعود سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 10:19

سلام امید جان . خوبی ؟ با خاطر تاخیرم معذرت . بنا به دلایلی که از همه مهمتر بی حوصلگی بود ...
بابت پست قشنگت ممنون.به خصوص راجع به آبیا خیلی قشنگ نوشته بودی.

فری و فزشیده پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 08:13 http://roozegarr.persianblog.ir/

سلام امید دل... امروز دست یه دیوونه رو هم گرفتم با خودم اوردم اینجا

فرشیده: سلااااااااااااام سکرت... تو که رفته بودی چرا برگشتی؟نری تو نمایشگاه اسم کتاب این ابجیتو بیاری ها...آبروت میره... کتاب برای گروه سنی الف نوشته

سلام به آبجی بزرگه : بهترنبود خودت می اومدی آخه مردم چی می گند؟ خدا بهت صبر بده
سلام به آبجی کوچیکه : د اگه من نباشم تو که دق می کنی .اتفاقا می خوام برم چند تا نسخه بگیرم چون یه گروه الفی تو ستاد داریم شاید بدردش بخوره .

آمی تیس پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 10:18

سلام دوست جون. حالت چطوره؟
دوست جون فکر کنم واقعا اسباب کشی کرده باشی. چراکه سالی یه بار آپ کردن کم از اسباب کشی نیست.
بذار من وبلاگم رو راه بندازم اونوقت هر روز آپ می کنم (چه بیکار)
آپ کن دیگه.

سلام بر دوست عزیز و خوش قلممان آمی تیس:
والا کم کاری بنده قدری اش بخاطر ضیغ وقت است و کمی خستگی افکار است.ضمنا در صددم یه خانه تکانی هم بکنم.شما وبلاگتان را افتتاح بقرمایید خودم قول میدم مشتری همیشگی وبلاگتان باشم.موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد