_

_

عید غدیر؛روز اکمال دین؛

 

 
امروز علی، سرور و سالار و امیر است
دکتر محمد شیخ‌الرئیس کرمانی


ساقی مده از دست قدح، عید غدیر است

غرق طرب امروز صغیر است و کبیر است

برخیز و جوانی کن و بگذار بزرگی

کز شور و شعف رقص‌کنان عالم پیر است

برخیز و بساط طرب و عیش بیارای

غافل مشو ای دوست که یک ثانیه دیر است

امروز بیابان شده خوشتر ز گلستان

و از شور و نوا غلغله در چرخ اثیر است

گل، خنده‌کنان، سرو و صنوبر همه رقصان

بلبل به غزل خوانی و صلصل به صفیر است

یارب چه شگفتی است که در وادی «جحفه»

خورشید ثناگوی رخ ماه منیر است

جبریل ز حق آمده نازل که رسولا!

امت به غدیر آر که فرمان قدیر راست

سلطان نبوت دهد ابلاغ وزارت

امروز علی را، که به این رتبه جدیر است

آن فاتح بدر و احد و خندق و خیبر

میری که به میدان غزاشیر دلیر است

بالای جهاز شتران خواند محمّد(ص)

یک خطبه جاوید که بی‌مثل و نظیر است

فرمود: کسی را که منم سرور و مولا

امروز علی سرور و سالار و امیر است

او هادی خلق است و امام است و ولی است

او جان نبی است و وصّی است و وزیر است

فرمان خدا بود که ابلاغ نمودم

فرمان خدا را که پذیرا که نکیر است؟

از عطر دل‌آویز بیانات پیمبر

صحرا همه چون مجمری از عود و عبیر است

روزی است که روباه فرومایه دهان را

از زوزه فرو بسته که هنگامه شیر است

هرکس کند انکار مه اندر شب مهتاب

گر نیست معاند، نکنم شک که ضریر است

اندر صدف دهر بهین درّ فرید او ست

بی‌نعمت او قاطبه دهر فقیر است



بیت علوی، بیت علو است و کرامت

شد معتکف درگه او هر که هژیر است

آن کو در این خانه بزد، عزّ و شرف یافت

وان کو در این خانه ندانست، حقیر است

آن کس که شکست این درِ علم ازلی را

ملعون ابد، دشمن حق، دیو شریر است

بی‌مایه زند تکیه چو بر جای محمد(ص)

گویی نکند فهم که بی‌مایه فطیر است

دلداده این خانه دل «شیخ‌رئیس» است

کاین خانه حقّ است و در آن خیر کثیر است


 

 

مختصری از آنچه در غدیر گذشت :  

 

در حدود یک هفته است که مراسم حج پایان یافته و نبی اکرم به همراهی کاروانهایی بزرگ، خانه خدا را ترک گفته است. این کاروانها - که رهسپار شهرهای خویشند - وادیهایی را پشت سر گذاشته و اینک به منطقه وسیعی به نام «جحفه » گام نهاده اند; به صحرای خشکی که جز چند درخت تنومند بیابانی و مقداری خاک و ریگهای سوزان، چشم انداز دیگری ندارد. کت یکنواخت شتران قافله و آهنگ زنگها، کاروانیان را در رؤیایی دور و دراز فرور برده است. هنوز آهنگ جذاب و نوای ملکوتی پیامبر، صلی الله علیه وآله، در فضای کعبه - که سفارشهای لازمی می کرد و می گفت این آخرین سفر اوست - در گوش اصحاب و یارانش طنین انداز است.

پیامبر بیست و سه سال از عمر خویش را در راه ترویج قوانین آسمانی و هدایت انسانها به سوی فضیلت و تقوی سپری کرده و کلیه دستوراتی را که برای سعادت و کامیابی بشر ضروری بوده است، از مبدا وحی کسب کرده و در دسترس جهانیان گذرانده است و نکته ای نیست که تاکنون یادآور نشده باشد. در این هنگام او حس می کند که بیش از چند روزی از دوران حیات پر افتخارش باقی نیست و در آینده نزدیکی خورشید جهان افروز وجودش در پس ابرهای تیره و تار مرگ از دیدگان پنهان خواهد شد. این اندیشه او را به خود مشغول داشته است که:

بعد از او چه کسی می تواند حافظ این همه قوانین و سنن بوده، اداره کننده و رهبر همه انسانها به سوی کمال و رستگاری باشد؟

انتظار محمد، صلی الله علیه وآله، چندان نمی پاید. خداوند خواسته حبیبش را برآورده آخرین و مهمترین موضوع اساسی اسلام را - که پیامبرش مدتهاست چشم به راه اعلام آن از جانب خداست - با فرستادن وحی آشکار می کند.

در این لحظات، اطرافیان پیامبر بخوبی می بینند که ناگهان چهره گردآلود او برافروخته می شود، پلکهایش را بر هم گذارده، سنگینی مخصوصی بر او چیره می گردد، دانه های عرق از پیشانی بلندش فرو می چکد و بیکباره چون کوهی در جای خود می ایستد و در این حال کلماتی زیر لب زمزمه می کند; این حالت نزول وحی است که به رسول خدا دست داده است.

به اشاره او شترش را می خوابانند. صدایش کم کم بلند می شود. اطرافیانش بخوبی می شنوند که این نغمه آسمانی را - که جبرئیل امین، فرشته وحی بر او نازل کرده است - با لهجه گیرا و محکم خویش تلاوت می کند:

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس... (1)

ای پیامبر! آنچه از پروردگارت به تو نازل شده است تبلیغ کن، که اگر ابلاغ نکنی رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای، و [در این کار از کسی پروا مکن که] خدا تو را از مردم حفظ می کند.

فرشته وحی به امر خداوند به پیامبر می گوید که آنچه درباره ولایت و امامت و خلافت علی، علیه السلام، و واجب بودن پیرویش بر هر فرد مسلمان، بر او نازل شده است به همه بگوید و به دستور خداوند بزرگ، علی را پایگاه دین و رهبر مطلق مسلمانان جهان - بعد از خود - بگرداند.

توقف پیامبر همهمه ای در میان کاروانیان برپا ساخته است; هیاهویی که با شبهه اسبهای عربی و زنگ شتران قافله ها آمیخته است. سرها از هر سو کشیده شده جملاتی بین افراد رد و بدل می شود:

- چه اتفاق افتاده است؟

- اینجا؟ اینجا که جای فرود آمدن نیست!

این بیابان آتشزا که از تابش آفتاب سراسر آن زبانه می کشد؟!

- در کنار این کوه تفتیده! در این بیابان بی آب و علف!

- در اینجا چه می خواهند بکنند؟ برای چه توقف کرده اند؟

- کاش زودتر به راه ادامه دهیم، شاید از نسیم دشتهایی که در پیش است آسایشی یابیم و به منزلگاه مناسبی برسیم!

- آیا چه پیش آمده که محمد مهربان را وادار کرده است ما را در این سرزمین سوزان و ظهر گرما امر به توقف دهد؟

- آیا باز چه فرمانی از خداوند بر محمد نازل گشته است؟  

....

محمد، صلی الله علیه وآله، بر جهاز شتران می ایستد و در برابر دیدگان هزاران تن مسلمان چنین آغاز سخن می کند:

سپاس و ستایش مخصوص خداوند است. ما از او کمک می خواهیم. به او ایمان می آوریم و بر او توکل می کنیم... ما از بدیهای نفس و زشتیهای کردارمان به پروردگار خود پناه می بریم. او خداوندی است که اگر کسی را (به دلیل گناه کردن و نیت بد خود او) گمراه کند آن کس رهنمایی نمی یابد و اگر کسی را هدایت فرماید آن کس گمراه کننده ای نخواهد داشت. من گواهی می دهم که معبودی نیست جز آفریدگار یکتا که بخشنده و مهربان است و شهادت می دهم که محمد بنده و فرستاده اوست.

باری، ای مردم! خدای مهربان آگاه مرا خبر داده است که مرگ من نزدیک است. من مسؤولم و شما نیز مسؤولیت دارید... از شما سؤال می کنم:

در پیشگاه خداوند درباره من چه خواهید گفت؟ آیا وظیفه رسالت را ادا کرده ام و شما را به راه راست و دین خدا فراخوانده ام؟

مردم یک آواز جواب می دهند:

ما گواهی می دهیم که تو تبلیغ کردی و اندرز گفتی و فراوان کوشیدی. خداوند به تو پاداش خیر دهد!

بار دیگر برای توضیح و تاکید می فرماید:

آیا شما شهادت نمی دهید که معبودی جز خدای یکتای بی همتا نیست و محمد بنده و رسول اوست و بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت حق مسلم است و بدون شک و تردید خواهد آمد؟

باز همگی می گویند:

آری، به اینها گواهی می دهیم.

پیامبر در آن حال می فرماید:

خداوندا، گواه باش!

سپس گفتارش را چنین ادامه می دهد:

- همگی سخن مرا می شنوند؟

- آری!

- بدانید من در رستاخیز پیش از شما کنار حوض کوثر می رسم و شما بر من وارد خواهید شد. و آن حوضی است پهناور که بر لب آن جامهای بیشماری است.

....

اکنون که داستان چنین است و روز پاداشی در پیش و می باید در روز قیامت به پیامبر خود ملحق شوید، ببینید! نگاه کنید! که در مورد دو شی ء گرانقدر و دو جانشینی که میان شما می گذارم چگونه رفتار می کنید؟

در این هنگام از میان انبوه جمعیت شخصی فریاد می کشد:

ای رسول خدا! این دو جانشین که می گویی کدامند؟

پیامبر اکرم پاسخ می دهد:

کتاب خداوند که رشته ای است پیوسته، از یک سر به دست اوست و از یک سر به دست شما. پس به کتاب خدا چنگ زنید.

و عترت و خانواده من. پروردگار مهربان آگاه، مرا خبر داده است که این دو (قرآن مجید، خاندان نبوت) هرگز از یکدیگر جدا نخواهند گشت تا در رستاخیز در کنار کوثر بر من وارد شوند. و من نیز همین را آرزو داشته و از خداوند بزرگ درخواست کرده ام. پس به شما سفارش می کنم که این دو امانت گرانمایه و پر ارج را پشت سر مگذارید که به هلاکت و شقاوت خواهید رسید و از آن دو فاصله هم مگیرید که سرانجامی بد خواهید داشت.

کلام گرم نبی اکرم و طنین آهنگ محکم و رسای او در فضای «غدیر» همچون نوای آسمانی، دلها را می لرزاند و مانند آب زلالی جانهای ملتهب را خنک و شادمان می ساخت.

خطبه آن حضرت نزدیک چهار ساعت طول کشید. در فاصله این مدت امور مختلفی را یادآور شد و آیات بسیاری از کتاب آسمانی مسلمانان را به مناسبت مطالب خود قرائت کرد.

 

ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکردم، و من سبب نزول این آیه را برای شما بیان می کنم: جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام - که او سلام است - مرا مامور کرد که در این اجتماع بپا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که: علی بن ابی طالب برادر من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسی است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است. و خداوند این آیه از کتابش را بر من نازل کرده است: صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. و علی بن ابی طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در حال خداوند عزوجل را قصد می کند. من از جبرئیل در خواست کردم از خدا بخواهد تا مرا ابلاغ این مهم معاف بدارد، زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و فساد ملامت کنندگان و حیله های مسخره کنندگان ِاسلام اطلاع دارم، کسانی که خداوند در کتابش آنان را چنین توصیف کرده است که با زبانشان می گویند آنچه در قلبهایشان نیست، و این کار را سهل می شمارند در حالی که نزد خداوند عظیم است. همچنین به خاطر اینکه منافقین بارها مرا اذیت کرده اند تا آنجا که مرا اُذُن «گوش دهنده بر هر حرفی» نامیدند، و گمان کردند که من چنین هستم به خاطر ملازمت بسیار علی با من و توجه من به او و تمایل او و قبولش از من، تا آنکه خداوند عزوجل در این باره چنین نازل کرد: از آنان کسانی هستند که پیامبر را اذیت می کنند و می گویند او اُذُن «گوش دهنده به هر حرفی» است، بگو: گوش است - بر ضد کسانی که گمان می کنند او اُذُن است- و برای خود خیر است، به خدا ایمان می آورد و در مقابل مومنین اظهار تواضع و احترام می نماید، و برای کسانی از شما که ایمان آورده اند رحمت است؛ و کسانی که پیامبر را اذیت می کنند عذاب درد ناکی در انتظارشان است. اگر من بخواهم گویندگان این نسبت اُذُن را نام ببرم می توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم می نمایم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرفی کنم می توانم، ولی به خدا قسم من در کار آنان با بزرگواری رفتار کرده ام. بعد از همه اینها، خداوند از من راضی نمی شود مگر آنچه در حق علی بر من نازل کرده ابلاغ نمایم. ای پیامبر برسان آنچه - در حق علی- از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می کند..... 

ای مردم! این آخرین باری است که در چنین اجتماعی بپا می ایستم. پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید، چرا که خداوند عزوجل صاحب اختیار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده، و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد. حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان حلال کرده باشند، و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام کرده باشند. خدای عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پرودگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده ام. ... 

ای مردم! او از طرف خداوند امام است، و هر کس ولایت او را انکار کند خداوند هرگز توبه اش را نمی پذیرد و او را نمی بخشد، حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت تا آخر روزگار معذب نماید. پس بپرهیزید از اینکه با او مخالفت کنید و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره آن مردم و سنگ ها هستند و برای کافران آماده شده است.

ای مردم! به خدا قسم پیامبران و رسولان پیشین به من بشارت داده اند، و من به خدا قسم خاتم پیامبران و مرسلین و حجت بر همه مخلوقین از اهل آسمان ها و زمین ها هستم. هر کس در این مطالب شک کند مانند کفر جاهلیت اول کفار شده است؛ و هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند در همه ی آنچه بر من نازل شده شک کرده است، و هر کس در یکی از امامان شک کند در همه آنها شک کرده است، و شک کننده درباره ما در آتش است... 

سپس پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستش را بر بازوی علی علیه السلام زدند و آن حضرت را بلند کردند. و این در حالی بود که امیرالمومنین علیه السلام از زمانی که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم بر فراز منبر آمده بودند یک پله پایین تر از مکان حضرت ایستاده بودند و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مایل بود که گویی هر دو در یک مکان ایستاده اند. پس پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم با دستشان ایشان را بلند کردند و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمودند و علی علیه السلام را از جا بلند نمودند تا حدی که

پای ایشان موازی زانوی پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم رسید. سپس فرمودند:

ای مردم! این علی است برادر من و وصی من و جامع علم من، و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آورده اند، و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عزوجل و دعوت به آن و عمل کننده به آنچه او را راضی می کند، و جنگ کننده با دشمنان خدا و دوستی کننده بر اطاعت او و نهی کننده از معصیت او. اوست خلیفه رسول خدا، و اوست امیرالمومنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین به امر خداوند. خداوند می فرماید: سخن در پیشگاه من تغییر نمی پذیرد.

پرودگارا، به امر تو می گویم: خداوندا دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس علی را یاری کند و خوار کن هر کس علی را خوار کند، و لعنت نما هر کس علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار نماید... 

ای مردم! نسل هر پیامبری از صلب خود او هستند ولی نسل من از صلب امیرالمومنین علی است.

ای مردم! شیطان آدم را با حسد از بهشت بیرون کرد. مبادا به علی حسد کنید که اعمالتان نابود شود و قدم هایتان بلغزد. آدم به خاطره یک گناه به زمین فرستاده شد در حالی که انتخاب شده خداوند عزوجل بوده، پس شما چگونه خواهید بود در حالی که شمایید و در بین شما دشمنان خدا هستند. بدانید که با علی دشمنی نمی کند مگر با تقوی و به او ایمان نمی آورد مگر مومن مخلص. به خدا قسم سوره والعصر درباره علی نازل شده است: قسم به عصر، انسان در زیان است مگر علی که ایمان آورد وبه حق و صبر راضی شد.

ای مردم! من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چیزی نیست.

ای مردم! از خدا بترسید آن گونه که باید ترسید و از دنیا نروید مگر آنکه مسلمان باشید.... 

ای مردم! با اسلامتان بر من منت مگذارید، بلکه بر خدا منت نگذارید، که اعمالتان را نابود می نماید و بر شما غضب می کند و شما را به شعله ای از آتش و مس گداخته مبتلا می کند. پرودگار شما در کمین است.

ای مردم! بعد از من امامانی خواهند بود که به آتش دعوت می کنند و روز قیامت کمک نمی شوند.

ای مردم! خداوند و من از آنان بیزار هستیم.

ای مردم! آنان و یارانشان و تابعینشان و پیروانشان در پایین ترین درجه آتش اند و چه بد است جای متکبران. بدانید که آنان اصحاب صحیفه هستند، پس هر یک از شما در صحیفه خود نظر کند.

راوی گوید: وقتی پیامبر (ص) نام «اصحاب صحیفه» را آورد اکثر مردم منظور حضرت را نفهمیدند و برایشان سوال انگیز شد، و فقط عده کمی مقصود حضرت را فهمیدند.

ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می سپارم، و من رسانیدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غایب و بر همه کسانی که حضور دارند، به دنیا آمده اند یا نیامده اند. پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند. و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی و با ظلم و زور می گیرند. خداوند غاصبین و تعدی کنندگان را لعنت کند. و درآن هنگام است- ای جن وانس- که میریزد برای شما آنکه باید بریزد و می فرستد بر شما شعله ای از آتش و مس گداخته و نمی توانید آن را از خود دفع کنید.

ای مردم! خداوند عزوجل شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه خبیث را از پاکیزه جدا کند، و خداوند شما را بر غیب مطاع نمی کند.

ای مردم! هیچ سرزمین آبادی نیست مگر آنکه در اثر تکذیب (اهل آن آیات الهی را) خداوند قبل از روز قیامت آنان را هلاک خواهد کرد و آن را تحت حکومت امام مهدی خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملی می نماید. ... 

بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست. اوست غالب بر ادیان، اوست انتقام گیرنده از ظالمین. اوست فاتح قلعه ها و منهدم کننده آنها. اوست غالب بر هر قبیله ای از اهل شرک و هدایت کننده آنان. بدانید که اوست انتقام گیرنده همه خون های اولیاء خدا. اوست یاری دهنده دین خدا. بدانید که اوست استفاده کننده از دریایی عمیق. اوست که هر صاحب فضیلتی را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتی را به جهلش نشانه می دهد. اوست وارث هر علمی و احاطه دارنده به هر فهمی. بدانید که اوست خبر دهنده از پرودگارش، و بالا برنده آیات الهی. اوست هدایت یافته محکم بنیان. اوست که کارها به او سپرده شده است. اوست که پیشینیان به او بشارت داده اند. اوست که به عنوان حجت باقی می ماند و بعد از او حجتی نیست. هیچ حقی نیست مگر همراه او، و هیچ نوری نیست مگر نزد او. بدانید او کسی است که غالبی بر او نیست و کسی بر ضد او کمک نمی شود. اوست ولی خدا در زمین و حکم کننده او بین خلقش و امین او بر نهان وآشکارش.... 

ای مردم! هر حلالی که شما را بدان راهنمایی کردم و هر حرامی که شما را از نهی نمودم، هرگز از آنها بر نگشته ام و تغییر نداده ام. این مطلب را به یاد داشته باشید و آن را تبدیل نکنید و تغییر ندهید. من سخن خود را تکرار می کنم: نماز را بپا دارید زکات را بپردازید و به کار نیک امر کنید و از منکرات نهی نمایید. بدانید که بالاترین امر به معروف آن است که سخن مرا بفهمید و آنرا به کسانی که حاضر نیستند برسانید و او را از طرف من به قبولش امر کنید و از مخالفتشان نهی نمایید، چرا که این دستوری از جانب خداوند عزوجل و از نزد من است، و هیچ امر به معروف و نهی از منکری نمیشود مگر با امام معصوم.... 

ای مردم! فضایل علی بن ابی طالب نزد خداوند- که در قرآن آن را نازل کرده- بیش از آن است که همه را در یک مجلس بشمارم. پس هر کس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصدیق کنید.

ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را ذکر کردم اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است. ای مردم، کسانی که برای بیعت با او و قبول ولایت او و سلام کردن به عنوان «امیرالمؤمنین» با او، سبقت بگیرند آنان رستگارنند و در باغ های بهشت خواهند بود.

ای مردم! سخنی بگویید که به خاطر آن خداوند از شما راضی شود، و اگر شما و همه کسانی که در زمین هستند کافر شوند به خدا ضرری نمی رسانند. خدایا، به خاطر آنچه ادا کردم و امر نمودم مؤمنین را بیامرز و بر منکرین که کافرند غضب نما، وحمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است. 

.... 

سپس با صدایی که گویی از اعماق طبیعت برمی خواست فریاد کشید:

الله اکبر!!

دین کامل گشت، نعمت خداوند اتمام پذیرفت; پروردگار به رسالت من و امامت علی پس از من خوشنود شد.

آنگاه در برابر گروهی متجاوز از صد و بیست هزار مسلمان از منبر فرود آمد و به قدری شادمان و فرحناک بود که گویی مهمترین وظیفه را انجام داده و بزرگترین فرمان الهی را ابلاغ کرده است.

با فرود آمدن پیامبر اکرم از منبر، هلهله شادی از میان انبوه مردم برخاست و اشک شوق از دیدگان اصحاب او و دوستداران اسلام جاری گشت. احساسات گرم و پرشوری که صد و بیست هزار مسلمان، بلکه بیشتر، نسبت به علی، علیه السلام، ابراز می داشتند و فریادهای شعفی که به آسمان بلند می گشت، شکوه و ابهت بی مانندی به این اجتماع وسیع می بخشید.

علی آن بزرگ پیشوای پرهیزکاران در حالتی که پشت سر پیغمبر به آهستگی گام برمی داشت، از میان افرادی که او را احاطه کرده بودند به طرف سراپرده ای که برایش ساخته بودند و محل بستن پیمان و اجرای مراسم بیعت بود، پیش می رفت.

در این هنگام دسته دسته مردم به حضورش رسیدند و دست مردانه او را به عنوان پیشوایی خویش فشردند. رؤسای قبایل، سران عشایر و طوایف و بزرگان مهاجر و انصار به خدمتش رسیدند و رهبریش را تهنیت و تبریک گفتند. 


  

 

سندیت واقعه غدیر خم

مرحوم علامه امینى در کتاب الغدیر خود نام راویان حدیث غدیر را به ترتیب زمان زندگى ذکر کـرده اسـت:
در میان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر، در میان تابعین 84 نفر، در میان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر، در میان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر، در میان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر، در میان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر، در میان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر، در میان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر، در میان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر، در میان علماى قرن نهم هجرى 16 نفر، در میان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر، در میان علماى قرن یازدهم هجرى 12 نفر، در میان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر، در میان علماى قرن سیزدهم هجرى 12 نفر، در میان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر.
حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب «مسند» امام احمد حنبل، در «سنن» ترمذى، «مسند احمد» و در «مستدرک» حافظ ابن عبداللّه حاکم نیشابورى به مضامین مختلف ذکر شده است. 


 یادى از نویسنده «الغدیر»

نام علامه امینى، قدّس ‏سرّه، و کتاب گرانسنگ او «الغدیر» پیوند ناگسستنى با موضوع ولایت امیرمؤمنان على علیه ‏السلام پیدا کرده است و همانند واقعه غدیر در تاریخ جاودان شده است و اینهمه نبوده است مگر به خاطر صفا، اخلاص و ارادت بى ‏نظیر او به اهل ‏بیت عصمت و طهارت، علیهم ‏السلام، بویژه مولاى متقیان على، علیه ‏السلام، در ایام عید ولایت یاد این شیفته ولایت را نیز گرامى مى ‏داریم.

معجزه غدیر، امضای الهی

واقعه عجیبی که به عنوان یک معجزه، امضای الهی را بر خط پایان غدیر ثبت کرد جریان حارث فهری بود. در آخرین ساعات از روز سوم، او به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت:
ای محمد! سه سوال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا این علی بن ابی طالب که گفتی ٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه‏ ... از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟
حضرت در جواب هر سه سوال فرمودند:
خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم.
حارث گفت:
خدایا اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.
و در روایت دیگر چنین است:
خدایا، اگر محمد در آنچه می گوید صادق و راستگو است شعله ای از آتش بر ما بفرست.
همینکه سخن حارث تمام شد و براه افتاد خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد. در روایت دیگر: ابر غلیظی ظاهر شد و رعد و برقی بوجود آمد و صاعقه ای رخ داد و آتشی فرود آمد و همه دوازده نفر را سوزانید.
بعد از این جریان، آیه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع (1) ‏ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (2) ... نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری.
و با این معجزه، بر همگان مسلم شد که غدیر از منبع وحی سرچشمه گرفته و یک فرمان الهی است.


 

 

 غدیر در تقدیررضا رفیع

‏سر می‌رسد فرشتة وحی از دیار عشق

با مژدة رسیدن فصل بهار عشق

پر می‌کشند چلچله‌ها جانب غدیر

گویا رسیده لحظة سبز قرار عشق

بود از ازل، قرار من و عشق و حادثه

روزی کنار برکه‌ای از چشمه سار عشق

صد قافله است حامل این پرسش بزرگ

کز رفتن ایستاد چرا تکسوار عشق؟

شاید رسیده فرصت دیدار آخرین

با مقتدای قافله، با اقتدار عشق

پیچید در فضا گل سرخ محمدی

مست از شمیم دوست، دل میگسار عشق

خمخانه‌ای است حضرت ساقی،غدیر خم

می از «خم» آر، بهر جهانی خمار عشق

افتاد یک «تقارن سعدین» اتفاق

در آسمان نه، روی زمین،در مدار عشق

پهلو زدند شمس و قمر در کنار هم

تا یک اشاره کرد خداوندگار عشق

دست خدا که دست علی را گرفت، گفت:

بعد از من،این علی است ولی یادگار عشق

این یادگار، این سخن عشق، این علی

این ماندگارتر ز تمام تبار عشق

مردی که فاتح دل هستی و نیستی است

وقتی فشرد در کف خود ذوالفقار عشق

آنک علی است، بعد رسول خدا «ولی»

می گیرد امتداد از او روزگار عشق

«تقدیر در غدیر» رقم زد برای ما

یک کهکشان ستارة دنباله دار عشق

خاک غدیر می‌شودش توتیای چشم

آنجا اگر که باز بیفتد گذار عشق 


 منابع و مراجع: اینترنت 

همچنین جهت اطلاعات بیشترمراجعه شودبه :http://www.missagh.org
http://www.hawzah.net
http://www.ahlolbait.ir 


 

 درج نظر خصوصی